سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 


الف) احکام نفقه

1. نفقه ی همسر

نفقه ی همسر دائمى بر شوهر واجب است (1) امّا همسر موقّت، نفقه ندارد (2) مگر اینکه در ضمن عقد شرط کرده باشند.

نفقه ی واجب شامل خوراک، پوشاک، مسکن و سایر احتیاجات زن (مانند هزینه ی دارو و درمان) به طور معمول و مطابق شأن زن است، امّا نیازهای دیگر زن، مانند خرید کتاب، انفاق به نیازمندان، هدیه دادن، پرداخت کفّاره و ... بر شوهر واجب نیست. (3)

زنى که ناشزه شود، نفقه ندارد، اگرچه همسر دائمى باشد. ناشزه بودن زن به وسیله ی یکى از دو کار حاصل مى‏ شود :
1) بدون عذر شرعی خود را برای کامیابی جنسی تسلیم شوهر نکند.
2) بیرون رفتن از خانه ی شوهر، بدون اجازه ی او، مگر این که برای کار ضروری (مانند مراجعه به پزشک، یادگیری واجبات دینی و ...) از خانه خارج شود. (4)

اگر زن باکره، مهریه را مطالبه کند و شوهر با وجود آن که توان پرداخت مهریه را ولو به صورت اقساط دارد از پرداخت آن ممانعت کند، زن می تواند از شوهرش تمکین نکند، امّا پرداخت نفقه ی او بر شوهر همچنان واجب است. (5)

پس از عقد و تا زمان برگزاری مراسم عروسی که مرسوم است دختر در خانه ی پدر می ماند، اگر تمکین کامل از سوی زن نسبت به شوهر انجام شود، زن حقّ نفقه دارد، امّا در غیر این صورت نفقه تا زمان عروسی ساقط است. (6)

زنی که از شوهر اطاعت می کند اگر مطالبه ی خرجی کند و شوهر ندهد می تواند جهت الزام شوهر بر پرداخت نفقه به حاکم شرع و اگر ممکن نباشد به مؤمنین عادل و اگر آن هم ممکن نبود به سایر مؤمنین مراجعه نماید و چنانچه الزام شوهر بر دادن نفقه ممکن نباشد، می تواند در هر روز به اندازه ی خرجی آن روز بدون اجازه از اموال او بردارد. (7)

نفقه ی زنی که در عده ی طلاق رجعی باشد واجب است و همچنین است اگر زن حامله بوده و در عده ی بائن باشد که تا زمان وضع حمل، مستحقّ نفقه است. (8)

اگر شوهر نفقه ی چند روز را بپردازد و زن برای خودش صرف ننماید، آن نفقه ملک زن است و زوج حقّ برگرداندن آن را ندارد. (9)

پرداخت نفقه ی زن بر شوهر واجب است و اگر تهیّه نکند، چه توانایی داشته باشد یا نداشته باشد، مدیون زن است، حتّی اگر زن مطالبه نکرده باشد. (10)

در استحقاق نفقه ی همسر، فقر و احتیاج شرط نیست ؛ بنابر این حتّی اگر زن، بی نیازترین مردم باشد باز هم حقّ نفقه دارد. (11)

2. نفقه ی اقارب (پدر و مادر و فرزندان)

نفقه دادن به پدر و مادر و پدران و مادران آن دو و هر چه بالا روند به تفصیلى که مى آید واجب است، و همچنین نفقه دادن به فرزندان و فرزندانِ فرزندان هر چه پایین روند، چه پسران و چه دختران ، چه صغیر و چه کبیر، چه مسلمان و چه کافر واجب است. امّا نفقه دادن به غیر این دو طائفه از نزدیکان (برادر، خواهر، عمو، عمّه و ...) واجب نیست هر چند که مستحب است مخصوصاً به نزدیکانی که از او ارث مى برند. (12)

در وجوب انفاق به نزدیکان (پدر و مادر و فرزندان) شرط است که فقیر و محتاج باشند به این معنا که در حال حاضر روزیشان را نداشته باشند، پس انفاق به کسى از نزدیکان که فعلاً قادر بر به دست آوردن روزی خود می باشد واجب نیست هر چند که روزی یک ساله ی خود را ندارد. (به خلاف نفقه ی همسر که حتیّ اگر زن بی نیاز باشد باز هم نفقه ی او بر شوهر واجب است.) 
اما کسانى از اقارب که فعلاً روزی خود را ندارند ولى قادر بر تحصیل آن هستند اگر این قدرتشان از راه غیر کسب باشد مثلاً از راه قرض گرفتن یا گدایى باشد باز هم انفاق به آنان واجب است.
همچنین اگر می توانستند کارآموزى کرده و از راه صنعت امرار معاش کنند ولى نرفته اند و در نتیجه تهى دست مانده اند، باز هم نفقه ی آن ها واجب است.
در جایى هم که به دست آوردن روزی برایشان ممکن است ولی تحمّل آن برایشان طاقت فرسا است، نظیر اکتساب از راه حمّالى و کارهاى سنگین دیگر و یا به آن دشوارى نیست، ولی با شأن آنان مناسبت ندارد و به همین جهت دست به چنین اکتسابى نزده اند، در این فرض نیز واجب است نفقه ی آنان را بدهد.
امّا اگر پدر و مادر و فرزندان قادر بر اکتسابى متناسب با حال و شأن خود باشند ولی به خاطر راحت طلبى ترک کار کرده و فقیر شده اند على الظاهر نفقه شان واجب نیست. (13)

براى نفقه ی پدر و مادر و فرزندان اندازه اى معین نشده، بلکه آنچه واجب است این است که به قدر کفایت از خوراک و پوشاک و مسکن در اختیار آنان بگذارد، و در همه ی این ها که گفته شد حال آنان و شأن و زمان و مکان زندگیشان در نظر گرفته شود همان طور که در نفقه ی زوجه گذشت. (14)

نفقه ی نزدیکان قضاء ندارد یعنى اگر در زمانى که واجب بود نفقه ی آنان را بدهد، نداده باشد حتّى در صورت تقصیر، لازم نیست آن را تلافى کند، به خلاف نفقه ی همسر که به به عنوان بدهی بر عهده ی شوهر می ماند. (15)

نفقه ی فرزند (پسر یا دختر) در مرحله ی اوّل بر پدر واجب است و اگر پدر وجود نداشته باشد یا فقیر باشد بر جدّ پدرى فرزند دادن نفقه واجب است و چنان چه جدّ پدرى هم نباشد و یا توانایى مالى نداشته باشد بر جدّ پدر واجب می شود و به همین ترتیب بالا مى رود با رعایت قانون الاقرب فالاقرب (یعنی در بین افرادی که گفته شد، هر کدام که نسبتش نزدیک تر است، در ابتدا پرداخت نفقه بر او واجب است و اگر او نداد، بر کسی که نسبتش دورتر است واجب می شود) و در صورت نبود و یا توانایى نداشتن آنان، وجوب انفاق بر مادر فرزند است و با نبود مادر یا ناتوایى مالیش بر پدر مادر، و مادر پدر مادر، و پدر مادر مادر، و مادر مادر مادر انفاق واجب است و به همین ترتیب با رعایت الاقرب فالاقرب. (16)

نفقه ی پدر و مادر اختصاص به پسران ندارد، بلکه دختران نیز باید در دادن نفقه به پدر و مادر سهیم باشند، حال اگر پدر و مادر فقیرى فرزند ندارند بر نوه ی آنان یعنى پسر پسر و دختر پسر و نیز پسر دختر و دختر دختر واجب است به همان ترتیب الاقرب فالاقرب. (17)

کسی که واجب است بر او نفقه ی شخصى را بپردازد، اگر نپردازد حاکم شرع او را مجبور به پرداخت مى کند و اگر حاکم نبود مؤمنین مجبورش مى کنند. امّا اگر باز هم ممکن نشد، همسر وی می تواند نفقه ی خود را بدون اجازه از مالِ او بردارد، امّا پدر و مادر و فرزندان بدون اجازه ی حاکم شرع نمی توانند نفقه ی خود را از اموالِ او بردارند. (18)

3. نفقه ی مملوک

یکى از نفقه خورهاى آدمى مملوک او است هر چند که آن مملوک زنبور عسل و یا کرم ابریشم باشد که بر مالک واجب است نفقه ی آن را بپردازد. نفقه ی حیواناتی مثل شتر و گاو و گوسفند اندازه ی معیّنى ندارد بلکه آنچه واجب است این است که برای رساندن آب و علف و طویله و حوائج دیگرش قیام کند و یا آن که رهایش کند تا خودش در بیابان خود را سیر سازد. (19)

اگر مالک حیوان از دادن آب و علف به آن امتناع بورزد و حتّى حیوان را رها نکند تا خودش را سیر سازد، حاکم او را مجبور به فروش و یا دادن آب و غذا مى کند و اگر حلال گوشت باشد مجبور به ذبحش مى سازد. (20)

4. اولویّت ها در پرداخت نفقه

در وجوب نفقه دادن به پدر و مادر و فرزندان شرط است که خود آدمى قدرت بر نفقه ی خود و همسر دائمیش (اگر دارد) داشته باشد، اگر درآمد او به همین مقدار است که خرج خود را تأمین کند تنها خود را تأمین مى کند و خرج همسر، پدر و مادر و فرزندان بر او واجب نیست و اگر درآمدش بیش از این مقدار است خرج خودش و همسرش واجب است و خرج پدر و مادر و فرزندان واجب نیست و اگر از این هم بیشتر است آن وقت خرج پدر و مادر و فرزندانش نیز بر او واجب مى شود. (21)

منظور از نفقه ی شخص که گفته شد مقدّم بر نفقه ی زوجه است، فقط خوراک و پوشاک یک روز و یک شب است و هم چنین هر چیزى که از ضروریات زندگى یک شبانه روز است، اگر در آمدش بیشتر از این مقدار باشد آن را صرف همسرش و پس از آن صرف پدر و مادر و فرزندانش مى کند. (22)

اگر شخص، علاوه بر مخارج خودش و مخارج همسرش آن قدر مال دارد که هزینه ی زندگى تمامى نزدیکان (پدر و مادر و فرزندان) محتاج را بدهد واجب است همه ی آنان را تحت تکفّل خود قرار دهد، و اگر آن مازاد کافى به هزینه ی همه ی آن ها نیست باید رعایت الاقرب فالاقرب از آنان را بنماید (هر کدام که نسبتشان نزدیک تر است، مقدّمند)، و اگر دو نفر از نزدیکان او محتاجند و هر دو در یک رتبه هستند (مثلاً دو فرزند) و مازاد درآمد او کافى به نفقه ی هر دو نیست در صورتی که امکان داشته باشد مازاد درآمد خود را بین آن دو تقسیم مى کند و اگر ممکن نباشد و نصف آن درآمد زائد قابل استفاده نباشد آن وقت از طریق قرعه، آن را به یکى از آن دو مى دهد. (23)

اگر شخص، داراى دو فرزند فقیر باشد و مازاد درآمدش کافى به زندگى هر دو فرزندش نباشد و در مقابل، پدرى توانگر نیز داشته باشد یکى از فرزندان را او نفقه مى دهد و دیگرى را پدرش. (24)

اگر چیزى که با آن روزی خود را تأمین کند نداشته باشد واجب است دست به هر وسیله ی مشروعى بزند حتّى گدایى و قرض، امّا اگر مخارج شخص خود را دارد ولى چیزی که با آن مخارج زوجه و پدر و مادر و فرزندان را تأمین کند ندارد به دست آوردن آن از راه کسب لایق به حال و شأنش واجب است، ولى قرض کردن واجب نیست، مگر آن که:
1. قرض کردن و نسیه گرفتن برایش مشقّت نداشته باشد.
2. محلّی برای پرداخت قرض یا نسیه داشته باشد. (مثل کارمندی که حقوق مشخّصی دارد و می داند که می تواند از محلّ این درآمد، قرض خود را ادا کند.) (25)

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

ب) احکام مهریه

هر چیزی که ملکیّت دارد را می توان به عنوان مهر قرار داد. همچنین جایز است منفعتی را به عنوان مهریه تعیین کرد، مثل اینکه زنى را براى خود عقد کند در برابر این که صنعتى به او یاد بدهد. (26)

مهریه از نظر مقدار حد و اندازه اى ندارد بلکه معیار در آن راضی بودن زن و شوهر است، چه کم و چه زیاد، به شرطی که آن قدر کم نباشد که مالیّت نداشته باشد، البتّه در طرف زیادی مستحب است که زیادتر از مهرالسّنه یعنى پانصد درهم نباشد. (27) (هر درهم معادل 12.6 نخود نقره می باشد ؛ در نتیجه پانصد درهم، بنا بر قیمت نقره در دی 1391، حدوداً بین چهار تا چهار و نیم میلیون تومان می شود.) 

تعیین مهریه شرط صحّت عقد دائم نیست. یعنی می توان بدون تعیین مهریه، اقدام به عقد دائم کرد. (28) در چنین صورتی (عقد بدون مهریه) زن قبل از دخول مستحقّ چیزی نیست، مگر این که او را طلاق بدهند که در این صورت مرد باید بر حسب تواناییش چیزی به زن بدهد که مقدار خاصّی در آن معتبر نیست. امّا اگر دخول صورت گرفته باشد زن مستحق مهر المثل است. (29) یعنی باید حال زن و صفات او (سن، عقل، شرافت و ...) را ملاحظه کنند و مهر متناسب با چنین زنی را به او بدهند. البتّه اگر مهر المثل بیش تر از مهر السّنه بشود، احتیاط این است که با یکدیگر در مورد مقدار مهریه مصالحه کنند. (30)

اگر عقدى بدون مهر واقع شود براى طرفین جایز است بعد از عقد بر سر چیزى یا مبلغى توافق کنند، چه این که معادل مهر المثل زن باشد و چه کمتر یا زیادتر و آنچه بر سر آن توافق کنند مانند مهری است که در حال عقد ذکر مى شود. (31) (در صورتی که مقدار مهریه در هنگام عقد مشخّص شده باشد، مقدار آن را بعد از عقد نمی توان تغییر داد، امّا زن می تواند تمام یا قسمتی از آن را ببخشد و مرد نیز می تواند تعهّد کند که چیزی بیش تر از مهریه ی تعیین شده به زن بدهد.) 

آنچه در بعضى از شهرها متعارف شده که بعضى از بستگان عروس از قبیل پدر او یا مادرش چیزى از داماد مى گیرند و در بعضى از نقاط آن را "شیربها" می نامند، عنوان مهر ندارد و جزء آن نیست و حکم آن این است که:
1) اگر به عنوان جُعاله باشد، دادن و گرفتن آن جایز است. (جُعاله: انجام عملی خاص در برابر اجرتی معلوم ؛ مثلاً چیزی بدهد تا پدر در ازای آن، دختر را برای ازدواج راضی کند.)
2) اگر عنوان جُعاله نداشته باشد، در صورتی که داماد آن را با رضایت مى دهد (مثلاً برای نرم شدن دل دختر و خوشحالی او) على الظاهر گرفتن آن جایز است.
3) اگر عنوان جُعاله نداشته باشد و داماد هم نسبت به پرداخت آن رضایت ندارد (یعنی خود دختر به مهریه اش راضی است، امّا اطرافیان می گویند تا داماد چیزی به آن ها ندهد، مانع ازدواج او شده و سنگ اندازی می کنند.) گرفتن آن حرام است و براى داماد جایز است آنچه را که داده پس بگیرد، حتّى اگر تلف شده مى تواند عوض آن را مطالبه نماید. (32)

جایز است که همه یا قسمتی از مهریه را نسیه (مدّت دار) قرار دهند. در این صورت تا مدّت توافق شده سر نرسد، زن نمی تواند آن مقدار مهریه را مطالبه کند. (33)

زن (در صورتی که هنوز دخول صورت نگرفته باشد) مى تواند تا زمانی که مهریه اش را نگرفته از تمکین شوهر مضایقه کند، چه مرد پولدار باشد و چه فقیر. (34)

بعد از عقد، زن مالک مهریه می شود (می تواند تمام مهر را مطالبه کند) امّا مستقر شدن نیمی از آن متوقّف بر دخول است، مثلاً اگر شوهر مهر زن را داده باشد و قبل از دخول او را طلاق بدهد، نیمی از مهر را پس می گیرد و نیم دیگرش ملک زن است. (35)

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

(1) توضیح المسائل 13 مرجع، مسأله 2412
(2) همان، مسأله 2424
(3) همان، مسأله 2412
(4) همان
(5) مجموعه استفتائات آیت الله مکارم شیرازی
(6) همان
(7) توضیح المسائل 13 مرجع، مسأله 2416
(8) تحریر الوسیه، ج 3 ، کتاب النکاح، فصل فی النفقات، مسأله 6 
(9) همان، مسأله 11
(10) همان، مسأله 10
(11) همان، مسأله 19
(12) همان، القول فی النفقة الاقارب، مسأله 1
(13) همان، مسأله 2
(14) همان، مسأله 8
(15) همان، مسأله 11
(16) همان، مسأله 12
(17) همان
(18) همان، مسأله 14
(19) همان، مسأله 15
(20) همان، مسأله 16
(21) همان، مسأله 4
(22) همان، مسأله 5
(23) همان، مسأله 12
(24) همان، مسأله 13
(25) همان، مسأله 7

(26) همان، کتاب النکاح، فصل فی المهر، مسأله 1
(27) همان
(28) همان، مسأله 4
(29) همان، مسأله 5
(30) همان، مسأله 6
(31) همان، مسأله 10
(32) همان، مسأله 9

(33) همان مسأله 11
(34) همان
(35) همان، مسأله 15



پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس امامزاده روح الله علیه السلام