(آیه 84)- در این آیه خداوند به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله (و همه پیروان او) دستور مىدهد که نسبت به همه تعلیمات انبیاء و پیامبران پیشین، علاوه بر آنچه بر پیغمبر اسلام نازل شده ایمان داشته باشند مىفرماید: «بگو: ایمان به خدا آوردیم و به آنچه بر ما و بر ابراهیم و بر اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط (پیامبران تیرههاى بنى اسرائیل) نازل شده و آنچه به موسى و عیسى و همه پیامبران از سوى پروردگارشان داده شده است نیز ایمان آوردهایم ما در میان آنها فرقى نمىگذاریم و ما در برابر او (خداوند) تسلیم هستیم» (قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلى إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسى وَ عِیسى وَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ).
(آیه 85)- و بالاخره در این آیه به عنوان یک نتیجهگیرى کلى مىفرماید:
«هر کس غیر از اسلام آیینى براى خود انتخاب کند از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت از زیانکاران است» (وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ).
(آیه 86) شأن نزول:
یکى از انصار (مسلمانان مدینه) دستش به خون بىگناهى آلوده گشت و از ترس مجازات از اسلام برگشت و به مکّه فرار کرد (و یازده نفر از پیروان او که مسلمان شده بودند نیز مرتد شدند) پس از ورود به مکه از کار خود سخت پشیمان گشت، یک نفر را به سوى خویشان خود به مدینه فرستاد تا از پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله سؤال کنند آیا براى او راه بازگشتى وجود دارد یا نه؟
آیه نازل شد و قبولى توبه او را با شرایط خاصى اعلام داشت.
تفسیر:
در آیات گذشته سخن از آیین اسلام بود که تنها آیین مقبول الهى است در اینجا سخن از کسانى است که اسلام را پذیرفته و سپس از آن برگشتهاند که در اصطلاح «مرتد» نامیده مىشوند.
مىفرماید: «چگونه خداوند جمعیتى را هدایت مىکند که بعد از ایمان و گواهى به حقانیت رسول، و آمدن نشانههاى روشن براى آنها کافر شدند و خدا جمعیت ستمکاران را هدایت نمىکند» (کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْماً کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ).
چرا خداوند آنها را هدایت نمىکند؟ دلیل آن روشن است آنها پیامبر را با نشانههاى روشن شناختهاند و به رسالت او گواهى دادهاند بنابراین، در بازگشت و عدول از اسلام در واقع ظالم و ستمگرند و کسى که آگاهانه ظلم و ستم مىکند لایق هدایت الهى نیست او زمینههاى هدایت را در وجود خود از میان برده است.
(آیه 87)- سپس مىافزاید: «آنها کیفرشان این است که لعن خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنهاست» (أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ).
(آیه 88)- در این آیه مىافزاید: «این در حالى است که آنها همواره در این لعن و طرد و نفرت مىمانند و مجازات آنها تخفیف نمىیابد و به آنها مهلت داده نمىشود» (خالِدِینَ فِیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ).
در واقع اگر این لعن و طرد جاودانى نبود و یا جاودانى بود و تدریجا تخفیف مىیافت و یا حد اقل مهلتى به آنها داده مىشد تحملش آسانتر بود ولى هیچ یک از اینها در باره آنها نیست عذابشان دردناک و جاودانى و غیر قابل تخفیف و بدون هیچ گونه مهلت است.
(آیه 89)- در این آیه راه بازگشت را به روى این افراد مىگشاید و به آنان اجازه توبه مىدهد چرا که هدف قرآن در همه جا اصلاح و تربیت است.
مىفرماید: «مگر کسانى که بعد از آن توبه کنند و اصلاح نمایند و در مقام جبران برآیند (که توبه آنان پذیرفته مىشود) زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است» (إِلَّا الَّذِینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
از این تعبیر استفاده مىشود که گناه نقصى در ایمان انسان ایجاد مىکند که بعد از توبه باید تجدید ایمان کند تا این نقص بر طرف گردد.
(آیه 90) شأن نزول:
بعضى گفتهاند این آیه در مورد اهل کتاب که قبل از بعث پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله به او ایمان آورده بودند، اما پس از بعثت به او کفر ورزیدند نازل شده است.
تفسیر:
توبه بىفایده- در آیات قبل سخن از کسانى در میان بود که از راه انحرافى خود پشیمان شده و توبه حقیقى نموده بودند و لذا توبه آنها قبول شد ولى در این آیه سخن از کسانى است که توبه آنها پذیرفته نیست، مىفرماید: «کسانى که بعد از ایمان آوردن کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند (و در این راه اصرار ورزیدند) هیچ گاه توبه آنان قبول نمىشود (چرا که از روى ناچارى صورت مىگیرد) و آنها گمراهانند» چرا که هم راه خدا را گم کردهاند و هم راه توبه را (إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْدَ إِیمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الضَّالُّونَ).
توبه آنها ظاهرى است چرا که وقتى پیروزى طرفداران حق را ببینند از روى ناچارى اظهار پشیمانى و توبه مىکنند و طبیعى است که چنین توبهاى پذیرفته نشود.
(آیه 91)- در این آیه به دنبال اشارهاى که در آیه قبل به توبههاى بیهوده شد سخن از کفّاره بیهوده مىگوید، مىفرماید: «کسانى که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند اگر تمام روى زمین پر از طلا باشد و آن را به عنوان «فدیه» (و کفاره اعمال زشت خویش) بپردازند هرگز از آنها پذیرفته نخواهد شد» (إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدى بِهِ).
روشن است کفر تمام اعمال نیک انسان را بر باد مىدهد و اگر تمام روى زمین پر از طلا باشد و در راه خدا انفاق کنند پذیرفته نخواهد شد و صد البته اگر چنین چیزى در قیامت در اختیار آنها باشد و بدهند پذیرفته نیست.
و در پایان آیه به نکته دیگرى اشاره فرموده مىگوید: «آنها کسانى هستند که مجازات دردناک دارند و یاورى ندارند» (أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِینَ).
یعنى، نه تنها فدیه و انفاق به حال آنها سودى ندارد بلکه شفاعت شفاعت کنندگان نیز شامل حال آنها نمىشود زیرا شفاعت شرایطى دارد که یکى از مهمترین آنها ایمان به خداست و اصولا شفاعت به اذن خدا است.
آنها هرگز از چنین افراد نالایق شفاعت نمىکنند که شفاعت نیز لیاقتى لازم دارد چرا که اذن الهى شامل افراد نالایق نمىشود.
" برگزیده ی تفسیر نمونه، آیت الله ناصر مکارم شیرازی "
پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس امامزاده روح الله علیه السلام