سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 


(آیه 62)- پس از شرح زندگى مسیح در این آیه به عنوان تأکید هر چه بیشتر مى‏فرماید: «اینها سرگذشت واقعى (مسیح) است» نه ادعاهایى همچون الوهیت مسیح یا فرزند خدا بودنش (إِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ).
نه مدعیان خدایى او سخن حقى مى‏گفتند و نه آنهایى که العیاذ باللّه فرزند نامشروعش مى‏خوانند. حق آن است که تو آوردى و تو گفتى او بنده خدا و پیامبر بود که با یک معجزه الهى از مادرى پاک، بدون پدر تولد یافت.
باز براى تأکید بیشتر مى‏افزاید: «و هیچ معبودى جز خداوند یگانه نیست».(وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ).
«و خداوند یگانه قدرتمند و توانا و حکیم است» و تولد فرزندى بدون پدر در برابر قدرتش مسأله مهمى نیست (وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
آرى! چنین کسى سزاوار پرستش است نه غیر او.
 
(آیه 63)- در این آیه کسانى را که از پذیرش این حقایق سر باز مى‏زنند مورد تهدید قرار داده مى‏فرماید: «اگر (با این همه دلایل و شواهد روشن باز هم) روى بگردانند (بدان که در جستجوى حق نیستند و فاسد و مفسدند) زیرا خداوند از مفسدان آگاه است» (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِالْمُفْسِدِینَ).
 
(آیه 64)- دعوت به سوى وحدت! در آیات گذشته دعوت به سوى اسلام با تمام خصوصیات بود ولى در این آیه دعوت به نقطه‏هاى مشترک میان اسلام و آیینهاى اهل کتاب است روى سخن را به پیامبر کرده مى‏فرماید: «بگو: اى اهل کتاب! بیایید به سوى سخنى که میان ما و شما مشترک است که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزى را شریک او قرار ندهیم و بعضى از ما بعضى دیگر را غیر از خداوند یگانه به خدایى نپذیرد» (قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ).
با این طرز استدلال به ما مى‏آموزد اگر کسانى حاضر نبودند در تمام اهداف مقدس با شما همکارى کنند بکوشید لا اقل در اهداف مهم مشترک همکارى آنها را جلب کنید و آن را پایه‏اى براى پیشبرد اهداف مقدستان قرار دهید.
سپس در پایان آیه مى‏فرماید: «اگر آنها (بعد از این دعوت منطقى به سوى نقطه مشترک توحید باز) سر تابند و روى‏گردان شوند بگویید گواه باشید که ما مسلمانیم» و تسلیم حق هستیم و شما نیستید (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ).
بنابراین دورى شما از حق در روح ما کمترین اثرى نمى‏گذارد و ما همچون به راه خود یعنى راه اسلام ادامه خواهیم داد تنها خدا را مى‏پرستیم و تنها قوانین او را به رسمیت مى‏شناسیم و بشرپرستى به هر شکل و صورت در میان ما نخواهد بود.
 
(آیه 65) شأن نزول:
در اخبار اسلامى آمده است که دانشمندان یهود و نصاراى نجران نزد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به گفتگو و نزاع در باره حضرت ابراهیم برخاستند، یهود مى‏گفتند: او تنها یهودى بود و نصارى مى‏گفتند: او فقط نصرانى بود (به این ترتیب هر کدام مدعى بودند که او از ما است) این آیه و سه آیه بعد از آن نازل شد و آنها را در این ادعاهاى بى‏اساس تکذیب کرد.
تفسیر:
در ادامه بحثهاى مربوط به اهل کتاب در این آیه روى سخن را به آنها کرده مى‏فرماید: «اى اهل کتاب چرا در باره ابراهیم به گفتگو و نزاع مى‏پردازید (و هر کدام او را از خود مى‏دانید) در حالى که تورات و انجیل بعد از او نازل شده (و دوران او قبل از موسى و مسیح بود) آیا اندیشه نمى‏کنید؟» (یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِی إِبْراهِیمَ وَ ما أُنْزِلَتِ التَّوْراةُ وَ الْإِنْجِیلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ).
 
(آیه 66)- در این آیه از طریق دیگرى آنها را مورد سرزنش قرار داده مى‏فرماید: «شما کسانى هستید که در باره آنچه نسبت به آن آگاهى داشتید بحث و گفتگو کردید ولى چرا در باره آنچه به آن آگاهى ندارید، بحث و گفتگو مى‏کنید»؟
(ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ حاجَجْتُمْ فِیما لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِیما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ).
یعنى شما در مسائل مربوط به مذهب خودتان که از آن آگاهى داشتید بحث و گفتگو کردید و دیدید که حتى در این مباحث گرفتار چه اشتباهات بزرگى شده‏اید و چه اندازه از حقیقت دور افتاده‏اید (و در واقع علم شما جهل مرکب بود) با این حال چگونه در چیزى که از آن اطلاع ندارید بحث و گفتگو مى‏کنید! سپس براى تأکید مطالب گذشته و آماده ساختن براى بحث آینده مى‏گوید:
«خدا مى‏داند و شما نمى‏دانید» (وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ).
آرى، او مى‏داند که در چه تاریخى آیین خود را بر ابراهیم نازل کرده!
 
(آیه 67)- سپس با صراحت تمام به این مدعیان پاسخ مى‏گوید که: «ابراهیم نه یهودى بود و نه نصرانى، بلکه موحد خالص و مسلمان (پاک نهادى) بود» (ما کانَ إِبْراهِیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا وَ لکِنْ کانَ حَنِیفاً مُسْلِماً).
خداوند پس از توصیف ابراهیم (ع) به عنوان حنیف و مسلم، مى‏فرماید: «او هرگز از مشرکان نبود» (وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ).
تا هر گونه ارتباطى میان ابراهیم و بت پرستان عرب را نفى کند.
 
(آیه 68)- بنابر آنچه گفته شد معلوم شد که ابراهیم پیرو هیچ یک از این آیینها نبوده، تنها چیزى که در اینجا باقى مى‏ماند این است که چگونه مى‏توان خود را پیرو این پیامبر بزرگ که همه پیروان ادیان الهى براى او عظمت قائل هستند دانست! در آیه مورد بحث به این معنى پرداخته و مى‏گوید: «سزاوارترین مردم به ابراهیم آنها هستند که از او پیروى کردند و این پیامبر (پیامبر اسلام) و کسانى که به او ایمان آورده‏اند مى‏باشند» (إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا).
اهل کتاب با عقاید شرک آمیز خود که اساسى‏ترین اصل دعوت ابراهیم (ع) یعنى توحید را زیر پاگذارده‏اند، و یا بت‏پرستان عرب که درست در نقطه مقابل آیین ابراهیم (ع) قرار گرفته‏اند چگونه مى‏توانند خود را پیرو ابراهیم و در خط او بدانند!
و در پایان آیه به آنها که پیرو واقعى مکتب پیامبران بزرگ خدا بودند بشارت مى‏دهد که «خداوند ولىّ و سرپرست مؤمنان است» (وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ).
 
(آیه 69) شأن نزول:
جمعى از یهود کوشش داشتند افراد سرشناس و مبارزى از مسلمانان پاکدل چون «معاذ» و «عمّار» و بعضى دیگر را به سوى آیین خود دعوت کنند و با وسوسه‏هاى شیطانى از اسلام باز گردانند. آیه نازل شد و به همه مسلمانان در این زمینه اخطار کرد!
تفسیر:
این آیه ضمن افشاى نقشه دشمنان اسلام براى دور ساختن تازه مسلمانان از اسلام، به آنها یاد آور مى‏شود که دست از کوشش بیهوده خود بردارند، مى‏فرماید: «جمعى از اهل کتاب دوست داشتند شما را گمراه کنند» (وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ).
غافل از این که تربیت مسلمانان در مکتب پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به اندازه‏اى حساب شده و آگاهانه بود که احتمال بازگشت وجود نداشت، آنها اسلام را با تمام هستى خود دریافته بودند بنابراین دشمنان نمى‏توانستند آنها را گمراه سازند، بلکه به گفته قرآن در ادامه این آیه «آنها تنها خودشان را گمراه مى‏کنند و نمى‏فهمند» (وَ ما یُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ).
زیرا آنها با القاء شبهات و نسبت دادن خلافها به اسلام و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله روح بدبینى را در روح خود پرورش مى‏دادند.
 
(آیه 70)- در ادامه گفتگو در باره فعالیتهاى تخریبى اهل کتاب در این آیه و آیه بعد روى سخن را به آنها کرده، و به خاطر کتمان حق و عدم تسلیم در برابر آن، آنها را شدیدا مورد سرزنش قرار مى‏دهد، مى‏فرماید: «اى اهل کتاب چرا به آیات خدا کافر مى‏شوید در حالى که (به صحّت و صدق آن) گواهى مى‏دهید» (یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ).
شما نشانه‏هاى پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله را در تورات و انجیل خوانده‏اید و نسبت به آن آگاهى دارید، چرا راه انکار را در پیش مى‏گیرید؟

" برگزیده ی تفسیر نمونه، آیت الله ناصر مکارم شیرازی "



پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس امامزاده روح الله علیه السلام