(آیه 30)- این آیه تکمیلى است بر آنچه در آیه قبل آمد، و از حضور اعمال نیک و بد در قیامت پرده بر مىدارد، مىفرماید: «به یاد آورید روزى را که هر کس آنچه را از کار نیک انجام داده حاضر مىبیند و همچنین آنچه را از کار بد، انجام داده است» (یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ).
«در حالى که دوست مىدارد میان او و آن اعمال بد فاصله زمانى زیادى باشد» (تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً).
در پایان آیه، باز براى تأکید بیشتر مىفرماید: «خداوند شما را از (نافرمانى) خویش بر حذر مىدارد و در عین حال خدا نسبت به همه بندگان مهربان است» (وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ).
در واقع این جمله معجونى است از بیم و امید، از یک سو اعلام خطر مىکند و هشدار مىدهد، از سوى دیگر بندگان را به لطفش امیدوار مىسازد تا تعادلى میان خوف و رجا که عامل مهم تربیت انسان است برقرار شود.
(آیه 31) شأن نزول:
جمعى در حضور پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله ادعاى محبت پروردگار کردند، در حالى که «عمل» به برنامههاى الهى در آنها کمتر دیده مىشد، این آیه و آیه بعد نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
تفسیر:
محبت واقعى- این آیه مفهوم دوستى واقعى را تبیین مىکند، نخست مىفرماید: «بگو: اگر خدا را دوست مىدارید از من پیروى کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد که خدا آمرزنده مهربان است» (قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ).
یعنى محبت یک علاقه قلبى ضعیف و خالى از هر گونه اثر نیست، بلکه باید آثار آن، در عمل انسان منعکس باشد.
این آیه نه تنها به مدعیان محبت پروردگار در عصر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله پاسخ مىگوید، بلکه یک اصل کلى در منطق اسلام براى همه اعصار و قرون است آنها که شب و روز دم از عشق پروردگار یا عشق و محبت پیشوایان اسلام و مجاهدان راه خدا و صالحان و نیکان مىزنند اما در عمل، کمترین شباهتى به آنها ندارند، مدعیان دروغینى بیش نیستند.
(آیه 32)- در این آیه بحث را ادامه داده مىفرماید: «بگو: اطاعت کنید خدا و فرستاده او را» (قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ).
بنابراین، چون شما مدعى محبت او هستید باید با اطاعت از فرمان او و پیامبرش این محبت را عملا اثبات کنید.
سپس مىافزاید: «اگر آنها سرپیچى کنند، خداوند کافران را دوست ندارد» (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْکافِرِینَ).
سرپیچى آنها نشان مىدهد که محبت خدا را ندارند. بنابراین، خدا هم آنها را دوست ندارد زیرا محبت یکطرفه بىمعنى است.
(آیه 33)- این آیه سرآغازى است براى بیان سرگذشت مریم و اشارهاى به مقامات اجداد او و نمونه بارزى است از محبت واقعى به پروردگار و ظهور آثار این محبت در عمل، که در آیات گذشته به آن اشاره شده بود، نخست مىفرماید:
«خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر عالمیان برگزید» (إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِینَ).
ممکن است این گزینش، تکوینى باشد و یا تشریعى، به این معنى که خداوند آفرینش آنها را از آغاز، آفرینش ممتازى قرار داد، هر چند با داشتن آفرینش ممتاز با اراده و اختیار خود راه حق را پیمودند، سپس به خاطر اطاعت فرمان خدا و کوشش در راه هدایت انسانها، امتیازهاى جدیدى کسب کردند که با امتیاز ذاتى آنها آمیخته شد.
(آیه 34)- در این آیه مىافزاید: «آنها فرزندان و دودمانى بودند که بعضى از بعضى دیگر گرفته شده بودند» (ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ).
این برگزیدگان الهى از نظر اسلام و پاکى و تقوا و مجاهده براى راهنمایى بشر همانند یکدیگر بودند.
و در پایان آیه اشاره به این حقیقت مىکند که خداوند مراقب کوششها و تلاشهاى آنها بوده، و سخنانشان را شنیده است و از اعمالشان آگاه است مىفرماید: «خداوند شنوا و داناست» (وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ).
در آیات فوق علاوه بر آدم، به تمام پیامبران اولوا العزم اشاره شده است. نام نوح صریحا آمده، و آل ابراهیم هم خود او و هم موسى و عیسى و پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله را شامل مىشود.
(آیه 35)- به دنبال اشارهاى که به عظمت آل عمران در آیات قبل آمده بود در اینجا، سخن از عمران و دخترش مریم به میان مىآورد و بطور فشرده چگونگى تولد و پرورش و بعضى از حوادث مهم زندگى این بانوى بزرگ را بیان مىکند.
از بعضى روایات استفاده مىشود که خداوند به عمران وحى فرستاده بود که پسرى به او خواهد داد که به عنوان پیامبر به سوى بنى اسرائیل فرستاده مىشود. او این جریان را با همسر خود «حنّه» در میان گذاشت لذا هنگامى که او باردار شد تصور کرد فرزند مزبور همان است که در رحم دارد بىخبر از این که کسى که در رحم اوست مادر آن فرزند (مریم) مىباشد و به همین دلیل نذر کرد که پسر را خدمتگزار خانه خدا «بیت المقدس» نماید، اما به هنگام تولد مشاهده کرد که دختر است.
در این آیه مىفرماید: به یاد آرید «هنگامى را که همسر عمران گفت:
خداوندا! آنچه را در رحم دارم براى تو نذر کردم که محرّر (و آزاد براى خدمت خانه تو) باشد آن را از من بپذیر که تو شنوا و دانایى» (إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ).
(آیه 36)- سپس مىافزاید: «هنگامى که فرزند خود را به دنیا آورد (او را دختر یافت) گفت: پروردگارا! من او را دختر آوردم» (فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثى). «البته خدا از آنچه او به دنیا آورده بود آگاهتر بود» (وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ). سپس افزود: «تو مىدانى که دختر و پسر (براى هدفى که من نذر کردهام) یکسان نیستند» (وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثى).
دختر، پس از بلوغ، عادت ماهانه دارد و نمىتواند در مسجد بماند، به علاوه نیروى جسمى آنها یکسان نیست و نیز مسائل مربوط به حجاب و باردارى و وضع حمل، ادامه این خدمت را براى دختر مشکل مىسازد و لذا همیشه پسران را نذر مىکردند.
سپس افزود: «من او را مریم نام گذاردم و او و فرزندانش را از (وسوسههاى) شیطان رجیم و رانده شده (از درگاه خدا) در پناه تو قرار مىدهم» (وَ إِنِّی سَمَّیْتُها مَرْیَمَ وَ إِنِّی أُعِیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ).
مریم در لغت، زن عبادتکار و خدمتگزار است و از آنجا که این نامگذارى به وسیله مادرش بعد از وضع حمل انجام شد، نهایت عشق و علاقه این مادر با ایمان را براى وقف فرزندش در مسیر بندگى و عبادت خدا نشان مىدهد.
(آیه 37)- این آیه ادامه بحث آیه قبل در باره سرگذشت مریم است، مىفرماید: «پروردگارش او را به طرز نیکویى پذیرفت و بطور شایستهاى (گیاه وجود) او را رویانید و پرورش داد» (فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً).
جمله اخیر اشاره به نکته لطیفى دارد و آن اینکه کار خداوند، انبات و رویانیدن است یعنى همان گونه که در درون بذر گلها و گیاهان استعدادهایى نهفته است، در درون وجود آدمى و اعماق روح و فطرت او نیز همه گونه استعدادهاى عالى نهفته شده است که اگر انسان خود را تحت تربیت مربیان الهى که باغبانهاى باغستان جهان انسانیتند قرار دهد، به سرعت پرورش مىیابد و آن استعدادهاى خداداد آشکار مىشود.
سپس مىافزاید: «خداوند زکریا را سرپرست و کفیل او قرار داد» (وَ کَفَّلَها زَکَرِیَّا).
هر چه بر سن مریم افزوده مىشد، آثار عظمت و جلال در وى نمایانتر مىگشت و به جایى رسید که قرآن در ادامه این آیه در باره او مىگوید: «هر زمان زکریا وارد محراب او مىشد غذاى جالب خاصى نزد او مىیافت» (کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً).
زکریا از روى تعجب، روزى «به او گفت این غذا را از کجا آوردى»! (قالَ یا مَرْیَمُ أَنَّى لَکِ هذا).
مریم در جواب «گفت: این از طرف خداست و اوست که هر کس را بخواهد بىحساب روزى مىدهد» (قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ).
از روایات متعددى استفاده مىشود که آن غذا یک نوع میوه بهشتى بوده که در غیر فصل، در کنار محراب مریم به فرمان پروردگار حاضر مىشده است و این موضوع جاى تعجب نیست که خدا از بنده پرهیزگارش این چنین پذیرایى کند!
" برگزیده ی تفسیر نمونه، آیت الله ناصر مکارم شیرازی "
پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس امامزاده روح الله علیه السلام