سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 


(آیه 89 و 90) - شأن نزول:
از امام صادق علیه السّلام ذیل این دو آیه چنین نقل شده که: یهود در کتابهاى خویش دیده بودند هجرتگاه پیامبر اسلام بین کوه «عیر» و کوه «احد» (دو کوه در دو طرف مدینه) خواهد بود، یهود از سرزمین خویش بیرون آمدند و در جستجوى سرزمین مهاجرت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و اله پرداختند، در این میان به کوهى به نام «حداد» رسیدند، گفتند: «حداد» همان «احد» است در همانجا متفرّق شدند و هر گروهى در جایى مسکن گزیدند. بعضى در سرزمین «تیما» و بعضى دیگر در «فدک» و عده‏اى در «خیبر».
آنان که در «تیما» بودند میل دیدار برادران خویش نمودند، در این اثنا عربى عبور مى‏کرد مرکبى را از او کرایه کردند، وى گفت من شما را از میان کوه «عیر» و «احد» خواهم برد، به او گفتند: هنگامى که بین این دو کوه رسیدى ما را آگاه نما.
مرد عرب هنگامى که به سرزمین مدینه رسید اعلام کرد که اینجا همان سرزمین است که بین دو کوه عیر واحد قرار گرفته است، سپس اشاره کرد و گفت این عیر است و آن هم احد، یهود از مرکب پیاده شدند و گفتند: ما به مقصود رسیدیم دیگر احتیاج به مرکب تو نیست، و هر جا مى‏خواهى برو.
آنها در سرزمین مدینه ماندند و اموال فراوانى کسب نمودند این خبر به سلطانى به نام «تبع» رسید با آنها جنگید، یهود در قلعه‏هاى خویش متحصّن شدند، وى آنها را محاصره کرد و سپس به آنها امان داد، آنها به نزد سلطان آمدند. تبع گفت:
من این سرزمین را پسندیده‏ام و در این سرزمین خواهم ماند، در پاسخ وى گفتند:
این چنین نخواهد شد، زیرا این سرزمین هجرتگاه پیامبرى است که جز او کسى نمى‏تواند به عنوان ریاست در این سرزمین بماند.
تبع گفت: بنابراین، من از خاندان خویش کسانى را در اینجا قرار خواهم داد تا آن زمانى که پیامبر موعود بیاید وى را یارى نمایند، لذا او دو قبیله معروف اوس و خزرج را در آن مکان ساکن نمود.
این دو قبیله هنگامى که جمعیّت فراوانى پیدا کردند به اموال یهود تجاوز نمودند، یهودیان به آنها مى‏گفتند هنگامى که محمد صلّى اللّه علیه و اله مبعوث گردد شما را از سرزمین ما بیرون خواهد کرد! هنگامى که محمد صلّى اللّه علیه و اله مبعوث شد، اوس و خزرج که به نام انصار معروف شدند به او ایمان آوردند و یهود وى را انکار نمودند. این است معنى آیه «وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا».

تفسیر:
خود مبلّغ بوده خود کافر شدند! یهود با عشق و علاقه مخصوصى براى ایمان به رسولخدا صلّى اللّه علیه و اله در سرزمین مدینه سکنى گزیده بودند و با بى‏صبرى در انتظار ظهورش بودند «ولى هنگامى که از طرف خداوند کتابى (قرآن) به آنها رسید که موافق نشانه‏هایى بود که یهود با خود داشتند با این که پیش از این جریان خود را به ظهور این پیامبر صلّى اللّه علیه و اله نوید مى‏دادند و با ظهور این پیامبر صلّى اللّه علیه و اله امید فتح بر دشمنان داشتند. آرى! هنگامى که این کتاب و پیامبرى را که از قبل شناخته بودند، نزدشان آمد نسبت به او کافر شدند» (وَ لَمَّا جاءَهُمْ کِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ).
 «لعنت خداوند بر کافران باد» (فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْکافِرِینَ).
آرى! گاه انسان عاشقانه به دنبال حقیقتى مى‏دود، ولى هنگامى که به آن رسید و آن را مخالف منافع شخصى خود دید بر اثر هوى‏پرستى به آن پشت پا مى‏زند.
 
(آیه 90)- اما در حقیقت یهود معامله زیان‏آورى انجام داده‏اند، لذا قرآن مى‏گوید: «آنها در برابر چه بهاى بدى خود را فروختند»؟ (بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ).
«آنها به آنچه خداوند نازل کرده بود به خاطر حسد کافر شدند، و معترض بودند چرا خداوند آیات خود را بر هر کس از بندگان خود بخواهد به فضل خویش نازل مى‏کند» (أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى‏ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ).
و در پایان آیه مى‏گوید: «لذا شعله‏هاى خشم خداوند یکى پس از دیگرى آنها را فرو گرفت و براى کافران مجازات خوار کننده‏اى است» (فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى‏ غَضَبٍ وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ مُهِینٌ).
 
(آیه 91)- تعصبهاى نژادى یهود! در تفسیر آیات گذشته خواندیم که یهود به خاطر این که این پیامبر از بنى اسرائیل نیست، و منافع شخصى آنها را به خطر مى‏اندازد از اطاعت و ایمان به او سر باز زدند.
در تعقیب آن در این آیه به جنبه تعصّبات نژادى یهود که در تمام دنیا به آن معروفند اشاره کرده، چنین مى‏گوید: «هنگامى که به آنها گفته شود به آنچه خداوند نازل فرموده ایمان بیاورید، مى‏گویند: ما به چیزى ایمان مى‏آوریم که بر خود ما نازل شده باشد (نه بر اقوام دیگر) و به غیر آن کافر مى‏شوند» (وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَراءَهُ).
آنها نه به انجیل ایمان آوردند و نه به قرآن، بلکه تنها جنبه‏هاى نژادى و منافع خویش را در نظر مى‏گرفتند «در حالى که این قرآن حق است و منطبق بر نشانه‏هاى و علامتهایى است که در کتاب خویش خوانده بودند» (وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ).
پس از آن پرده از روى دروغ آنان برداشته و مى‏گوید: اگر بهانه عدم ایمان شما این است که محمد صلّى اللّه علیه و اله از شما نیست پس چرا به پیامبران خودتان در گذشته ایمان نیاوردید؟ «بگو: پس چرا آنها را کشتید اگر راست مى‏گویید و ایمان دارید»؟! (قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ).
 
(آیه 92)- اگر به راستى آنها به تورات ایمان داشتند، توراتى که قتل نفس را گناه بزرگى مى‏شمرد نمى‏بایست پیامبران بزرگ خدا را به قتل برسانند.
قرآن براى روشنتر ساختن دروغ و کذب آنها، سند دیگرى را بر ضدّ آنها افشا مى‏کند و مى‏گوید: «موسى آن همه معجزات و دلایل روشن را براى شما آورد، ولى شما بعد از آن گوساله را انتخاب کردید و با این کار ظالم و ستمگر بودید»! (وَ لَقَدْ جاءَکُمْ مُوسى‏ بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ).
اگر شما راست مى‏گویید و به پیامبر خودتان ایمان دارید پس این گوساله‏پرستى بعد از آن همه دلایل روشن توحیدى چه بود؟
 
(آیه 93)- این آیه سند دیگرى بر بطلان این ادّعا به میان مى‏کشد و مى‏گوید: «ما از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بالاى سرتان قرار دادیم و به شما گفتیم دستوراتى را که مى‏دهیم محکم بگیرید و درست بشنوید. اما آنها گفتند:
شنیدیم و مخالفت کردیم» (وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا ما آتَیْناکُمْ بِقُوَّةٍ وَ اسْمَعُوا قالُوا سَمِعْنا وَ عَصَیْنا).
«آرى! دلهاى آنها به خاطر کفرشان با محبّت گوساله آبیارى شده بود»! (وَ أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْ).
شگفتا! این چگونه ایمانى است که هم با کشتن پیامبران خدا مى‏سازد و هم گوساله‏پرستى را اجازه مى‏دهد، و هم میثاقهاى محکم الهى را به دست فراموشى مى‏سپرد؟! آرى «اگر شما مؤمنید ایمانتان بد دستوراتى به شما مى‏دهد» (قُلْ بِئْسَما یَأْمُرُکُمْ بِهِ إِیمانُکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ).

" برگزیده ی تفسیر نمونه، آیت الله ناصر مکارم شیرازی "



پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس امامزاده روح الله علیه السلام