منبع: برگزیده ی تفسیر نمونه / آیت الله ناصر مکارم شیرازی
(آیه 96)- ایمان سر چشمه محبوبیت! در این آیه و دو آیه بعد باز هم سخن از مؤمنان با ایمان و نیز ظالمان و ستمگران بىایمان، و سخن از قرآن و بشارتها و انذارهاى آن است.
نخست مىفرماید: «مسلما کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادهاند خداوند رحمان محبتى براى آنان در دلها قرار مىدهد» (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا).
ایمان و عمل صالح بازتابى دارد به وسعت عالم هستى، و شعاع محبوبیت حاصل از آن تمام پهنه آفرینش را فرا مىگیرد، ذات پاک خداوند چنین کسانى را دوست دارد، نزد همه اهل آسمان محبوبند، و این محبت در قلوب انسانهایى که در زمین هستند پرتو افکن مىشود.
روایات متعددى در شأن نزول این آیه از پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله نقل شده است که نشان مىدهد نخستین بار این آیه در مورد على علیه السّلام نازل گردیده است، ولى نزول این آیه در مورد على علیه السّلام به عنوان یک نمونه أتمّ و أکمل است و مانع از تعمیم مفهوم آن در مورد همه مؤمنان با سلسله مراتب، نخواهد بود.
(آیه 97)- سپس به «قرآن» که سر چشمه پرورش ایمان و عمل صالح است اشاره کرده مىگوید: «ما قرآن را بر زبان تو آسان ساختیم، تا پرهیز کاران را به وسیله آن بشارت دهى، و دشمنان سر سخت و لجوج را انذار کنى» (فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا).
(آیه 98)- آخرین آیه به عنوان دلدارى به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و مؤمنان- مخصوصا با توجه به این نکته که این سوره در مکه نازل شده و در آن روز مسلمانان سخت تحت فشار بودند- و نیز به عنوان تهدید و هشدار به همه دشمنان عنود و لجوج مىگوید: «و چه بسیار اقوام بىایمان و گنهکارى که قبل از اینها هلاک و نابود کردیم (آن چنان محو و نابود شدند که اثرى از آنها باقى نماند) آیا تو اى پیامبر! احدى از آنها را احساس مىکنى؟ یا کمترین صدایى از آنان مىشنوى»؟ (وَ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِکْزاً).
یعنى این اقوام ستمگر و دشمنان سر سخت حق و حقیقت آن چنان در هم کوبیده شدند که حتى صداى آهستهاى از آنان به گوش نمىرسد.
«پایان سوره مریم»
سوره طه [20]
این سوره در «مکّه» نازل شده و 135 آیه است
محتواى سوره:
این سوره نیز همانند سایر سورههاى «مکّى» بیشتر سخن از «مبدأ» و «معاد» مىگوید.
بخش اول: اشاره کوتاهى به عظمت قرآن و بخشى از صفات جلال و جمال پروردگار است.
و در بخش دوم: که بیش از هشتاد آیه را در بر مىگیرد از داستان موسى (ع) سخن مىگوید.
در سومین بخش: در باره معاد و قسمتى از خصوصیات رستاخیز سخن مىگوید.
در بخش چهارم: سخن از قرآن و عظمت آن است.
و در بخش پنجم: سر گذشت آدم و حوّا را در بهشت و سپس ماجراى وسوسه ابلیس و سر انجام هبوط آنها را در زمین، توصیف مىکند.
و بالاخره در آخرین قسمت، نصیحت و اندرزهاى بیدار کنندهاى، براى همه مؤمنان بیان مىدارد.
فضیلت تلاوت سوره:
در حدیثى از امام صادق (ع) مىخوانیم: «تلاوت سوره طه را ترک نکنید چرا که خدا آن را دوست مىدارد و دوست مىدارد کسانى را که آن را تلاوت کنند، هر کس تلاوت آن را ادامه دهد خداوند در روز قیامت نامه اعمالش را به دست راستش مىسپارد، و بدون حساب به بهشت مىرود، و در آخرت آنقدر پاداش به او مىدهد که راضى شود».
البته منظور تلاوتى است که مقدمه اندیشه باشد اندیشهاى که آثارش در تمام اعمال و گفتار انسان متجلّى شود.
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه 1)- باز در آغاز این سوره با حروف مقطعه، رو برو مىشویم، که حسّ کنجکاوى انسان را بر مىانگیزد «ط، ه» (طه).
در حدیثى از امام صادق (ع) مىخوانیم «طه» از اسامى پیامبر است و معنى آن یا طالب الحقّ، الهادى الیه «اى کسى که طالب حقى، و هدایت کننده به سوى آنى» است.
«طه» مرکب از دو حرف رمزى است «طا» اشاره به «طالب الحقّ» و «ها» اشاره به «هادى الیه» مىباشد، مىدانیم استفاده از حروف رمزى و علایم اختصارى در زمان گذشته و حال، فراوان بوده است، مخصوصا در عصر ما بسیار مورد استفاده است.
و کلمه «طه» مانند «یس» بر اثر گذشت زمان، تدریجا به صورت «اسم خاص» براى پیامبر اسلام (ص) در آمده است، تا آنجا که آل پیامبر (ص) را نیز «آل طه» مىگویند، و از حضرت مهدى- عج- در دعاى ندبه «یابن طه» تعبیر شده است.
(آیه 2)- شأن نزول:
پیامبر (ص) بعد از نزول وحى و قرآن، بسیار عبادت مىکرد، مخصوصا ایستاده به عبادت مشغول مىشد، آنقدر که پاهاى او متورم مىگردید- آیه نازل شد و به پیامبر دستور داد که این همه رنج و ناراحتى بر خود تحمیل نکن.
تفسیر:
در این آیه روى سخن را به پیامبر کرده، مىفرماید: «ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنى» (ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى).
درست است که عبادت از بهترین کارهاست، ولى هر کار حسابى دارد، نباید آن قدر بر خود تحمیل کنى که پاهایت متورم گردد و نیرویت براى تبلیغ و جهاد کم شود.
(آیه 3)- در این آیه هدف نزول قرآن را چنین شرح مىدهد: ما قرآن را «جز براى یادآورى کسانى که از خدا مىترسند» نازل نکردیم (إِلَّا تَذْکِرَةً لِمَنْ یَخْشى).
تعبیر «من یخشى» نشان مىدهد تا یک نوع احساس مسؤولیت (خشیت و ترس) در آدمى نباشد، پذیراى حقایق نخواهد شد.
(آیه 4)- سپس به معرفى خداوندى که «نازل کننده قرآن» است مىپردازد، تا از طریق شناخت او، عظمت قرآن آشکارتر شود، مىگوید: «این قرآن از سوى کسى نازل شده که خالق زمین و آسمانهاى بلند و بر افراشته است» (تَنْزِیلًا مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلى).
در حقیقت این توصیف، اشاره به ابتدا و انتهاى نزول قرآن مىکند، انتهاى آن زمین و ابتدایش آسمانهاست.
(آیه 5)- باز به معرفى پروردگار نازل کننده قرآن ادامه داده، مىگوید: او خداوندى است «رحمان که فیض رحمتش همه جا را فرا گرفته، و بر عرش مسلط است» (الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى).
جمله فوق کنایه از تسلط پروردگار و احاطه کامل او نسبت به جهان هستى و نفوذ امر و فرمان و تدبیرش در سراسر عالم است.
(آیه 6)- به دنبال «حاکمیت» خدا بر عالم هستى از «مالکیت» او سخن مىگوید: «از آن اوست آنچه در آسمانها، و آنچه در زمین، و آنچه میان این دو، و آنچه در زیر خاک (پنهان) است» (لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّرى).
(آیه 7)- در این آیه به چهارمین رکن یعنى «عالمیت» او اشاره کرده، مىگوید: او آن قدر احاطه علمى دارد که «اگر سخن آشکارا بگویى (یا مخفى کنى) او اسرار- و حتى پنهانتر از آن- را نیز مىداند» (وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى).
(آیه 8)- از مجموع آیات فوق شناخت اجمالى نسبت به نازل کننده قرآن در ابعاد چهار گانه «خلقت» و «حکومت» و «مالکیت» و «علم» حاصل مىگردد. و شاید به همین جهت است که در این آیه مىگوید: «او اللّه است همان خداوندى که معبودى جز او نیست براى او نامها و صفات نیک است» (اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى).
«اسماء الحسنى» به معنى نامهاى نیک است و بدیهى است که همه نامهاى پروردگار نیک است ولى از آنجا که در میان اسماء و صفات خدا بعضى داراى اهمیت بیشترى است، به عنوان «اسماء حسنى» نامیده شده است.
(آیه 9)- آتشى در آن سوى بیابان! از اینجا داستان موسى، پیامبر بزرگ خدا شروع مىشود و در بیش از هشتاد آیه بخشهاى مهمى از سر گذشت پر ماجراى او تشریح مىگردد، تا دلدارى و تسلیت خاطرى باشد براى پیامبر (ص) و مؤمنان که در آن ایام در مکه، سخت از سوى دشمنان در فشار بودند.
این آیات را مىتوان به چهار بخش تقسیم کرد:
بخش اول: از آغاز نبوت و بعثت موسى و اولین جرقههاى وحى سخن گفته.
بخش دوم: از دعوت موسى و برادرش هارون نسبت به فرعون و فرعونیان به آیین یکتا پرستى سخن مىگوید.
بخش سوم: از خروج موسى و بنى اسرائیل از مصر و چگونگى نجات آنها از چنگال فرعون و فرعونیان بحث مىکند.
بخش چهارم: پیرامون گرایش تند انحرافى بنى اسرائیل از آیین توحید به شرک و پذیرش وسوسههاى سامرى سخن مىگوید.
در این آیه روى سخن را به پیامبر کرده، مىگوید: «و آیا خبر موسى به تو رسیده است»؟! (وَ هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ مُوسى).
(آیه 10)- سپس مىگوید: «در آن زمان که آتشى (از دور) مشاهده کرد و به خانواده خود گفت اندکى مکث کنید که من آتشى دیدم (به سراغ آن بروم) شاید شعلهاى از آن براى شما بیاورم و یا به وسیله این آتش راهى پیدا کنم» (إِذْ رَأى ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً).
(آیه 11)- «پس هنگامى که موسى نزد آتش آمد، صدایى شنید که (او را مخاطب ساخته) مىگوید: اى موسى»! (فَلَمَّا أَتاها نُودِیَ یا مُوسى).
(آیه 12)- «من پروردگار توام، کفشهایت را بیرون آر، که تو در سرزمین مقدس طوى هستى» (إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً).
موسى با شنیدن این نداى روحپرور: «من پروردگار توام» هیجان زده شد و لذت غیر قابل توصیفى سر تا پایش را احاطه کرد.
او مأمور شد تا کفش خود را از پاى در آورد، چرا که در سر زمین مقدسى گام نهاده، سر زمینى که نور الهى بر آن جلوهگر است، پیام خدا را در آن مىشنود و پذیراى مسؤولیت رسالت مىشود، باید با نهایت خضوع و تواضع در این سر زمین گام نهد، این است دلیل بیرون آوردن کفش از پا.
پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس امامزاده روح الله علیه السلام