سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 


منبع: برگزیده ی تفسیر نمونه / آیت الله ناصر مکارم شیرازی

(آیه 74)- آرزو داریم بمیریم و از عذاب راحت شویم! در اینجا سرنوشت مجرمان و کافران در قیامت تشریح شده تا در مقایسه با سرنوشت شوق انگیزى که مؤمنان فرمانبردار پروردگار داشتند هر دو بعد مطلب روشنتر گردد.
نخست مى‏فرماید: «مجرمان در عذاب دوزخ جاودانه خواهند ماند» (إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ).
 
(آیه 75)- ولى از آنجا که ممکن است «عذاب دائم» با گذشت زمان تخفیف یابد، و تدریجا از شدت آن کاسته گردد آیه شریفه مى‏افزاید: «هرگز عذاب آنها تخفیف نمى‏یابد (و هیچ گونه راه نجاتى براى آنان نیست) و در آنجا از همه چیز مأیوسند» (لا یُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ).
و به این ترتیب عذاب آنها هم از نظر زمان دائمى است، و هم از نظر شدت.
 
(آیه 76)- در این آیه این نکته را خاطر نشان مى‏سازد که این عذاب دردناک الهى چیزى است که آنها خود براى خویش فراهم ساخته‏اند، مى‏فرماید:
 «ما به آنها ستمى نکرده‏ایم ولى آنها خود ستمکار بوده‏اند» (وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا هُمُ الظَّالِمِینَ). 
 آرى! قرآن سر چشمه اصلى همه سعادتها و شقاوتها را خود انسان و اعمال او مى‏شمرد نه مسائل پندارى که گروهى براى خود درست کرده‏اند.
 
(آیه 77)- سپس به بیان گوشه دیگرى از بیچارگى آنها پرداخته، مى‏گوید:
 «آنها فریاد مى‏کشند: اى مالک دوزخ (اى کاش) پروردگارت ما را بمیراند» تا از این عذاب دردناک آسوده شویم! (وَ نادَوْا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ).
با این که هر کس از مرگ مى‏گریزد و خواهان ادامه حیات است، اما گاهى چنان مصائب بر انسان فشار مى‏آورد که از خدا تمناى مرگ مى‏کند، و این چیزى است که اگر در دنیا براى بعضى واقع شود در آنجا براى مجرمان جنبه عمومى دارد و همگى تمناى مرگ مى‏کنند.
اما چه سود که مالک دوزخ به آنها پاسخ «مى‏گوید: شما در اینجا ماندنى هستید» و نجاتى حتى از طریق مرگ وجود ندارد (قالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ).
 
(آیه 78)- در این آیه که در حقیقت علتى است براى خلود آنها در آتش دوزخ مى‏گوید: «ما حق را براى شما آوردیم، ولى اکثر شما از حق کراهت دارید» و در برابر آن تسلیم نیستید (لَقَدْ جِئْناکُمْ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ).
تعبیر به «حق» معنى گسترده‏اى دارد که همه حقایق سرنوشت ساز را شامل مى‏شود هر چند در درجه اول مسأله توحید و معاد و قرآن قرار دارد.
این تعبیر در حقیقت اشاره به این است که شما تنها با پیامبران الهى مخالف نبودید اصلا شما مخالف حق بودید، و این مخالفت، عذاب جاویدان را براى شما به ارمغان آورد.
 
(آیه 79)- در این آیه گوشه‏اى از کراهت و بیزارى آنها را از حق و طرفدارى آنها را از باطل منعکس ساخته، مى‏فرماید: «بلکه آنها تصمیم محکمى (بر توطئه) گرفتند ما نیز اراده محکم و تغییر ناپذیرى (در باره آنها) داریم» (أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ).
آنها توطئه‏ها چیدند تا نور اسلام را خاموش کنند، و پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را به قتل رسانند، و از هر طریقى بتوانند ضربه بر مسلمین وارد کنند. 
ما نیز اراده کرده‏ایم آنها را در این جهان و جهان دیگر سخت کیفر دهیم.
 
(آیه 80)- این آیه در حقیقت بیان یکى از علل توطئه گریهاى آنهاست، مى‏فرماید: «آیا آنها مى‏پندارند که ما اسرار پنهانى و سخنان در گوشى آنها را نمى‏شنویم»؟ (أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ).
ولى چنین نیست، هم ما مى‏شنویم، و هم «رسولان و (فرشتگان) ما نزد آنان حاضرند و (نجواى آنها را) مى‏نویسند» (بَلى‏ وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ).
 
(آیه 81)- از آنجا که در آیات گذشته، مخصوصا در آغاز سوره گفتگو از مشرکان عرب و اعتقادشان به وجود فرزند براى خدا در میان بود. در اینجا از طریق دیگرى براى نفى این عقاید باطل وارد شده مى‏فرماید: به آنها که دم از وجود فرزندى براى خدا مى‏زنند «بگو: اگر براى خداوند رحمن فرزندى باشد من نخستین کسى بودم که به او احترام مى‏گذاردم و از وى اطاعت مى‏کردم» (قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ).
زیرا از همه شما ایمان و اعتقادم به خدا بیشتر و معرفت و آگاهیم فزونتر است، و من قبل از شما به فرزند او احترام مى‏گذاردم از وى اطاعت مى‏کردم.
 
(آیه 82)- بعد از این سخن به دلیل روشنى بر نفى این ادعاهاى واهى پرداخته، مى‏فرماید: «منزه است پروردگار آسمانها و زمین، پروردگار عرش از توصیفى که آنها مى‏کنند» (سُبْحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ).
کسى که مالک و مدبر آسمانها و زمین است و پروردگار عرش عظیم مى‏باشد، چه نیازى به فرزند دارد؟
 
(آیه 83)- سپس به عنوان بى‏اعتنائى و تهدید این لجوجان که خود نوعى دیگر از روش بحث با این قماش افراد است مى‏افزاید: «اکنون (که چنین است) آنها را به حال خود واگذار تا در باطل غوطه‏ور باشند، و سرگرم بازى! تا روزى را که به آنها وعده داده شده است ملاقات کنند» و میوه‏هاى تلخ اعمال و افکار زشت و ننگین خود را بچینند (فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا حَتَّى یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ).
 این همان یوم موعودى است که در سوره بروج آیه 2 به آن سوگند یاد شده است: «وَ الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ» سوگند به روز موعود [روز رستاخیز]».
 
(آیه 84)- این آیه و آیه بعد ادامه سخن پیرامون مسأله توحید است که از یک نظر نتیجه‏اى است براى آیات قبل و از یک نظر دلیلى براى تحکیم و تکمیل آن و در آن هفت توصیف براى خداوند آمده است که همه در تحکیم مبانى توحید مؤثر است.
نخست در مقابل مشرکان که براى آسمان و زمین اله و معبود جداگانه قائل بودند و حتى خداى دریا، خداى صحرا، خداى جنگ و خداى صلح، و خدایان مختلفى مطابق انواع موجودات در پندار خود ساخته بودند، مى‏فرماید: «او کسى است که در آسمان معبود است و در زمین معبود» (وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ).
سپس در توصیف دوم و سوم مى‏افزاید: «او حکیم و علیم است» (وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ).
تمام کارهایش روى حساب و حکمت است، و از همه چیز آگاه و با خبر، و به این ترتیب اعمال بندگان را به خوبى مى‏داند و بر طبق حکمتش آنها را پاداش و کیفر مى‏دهد.
 
(آیه 85)- در چهارمین و پنجمین توصیف، از برکات فراوان و دائم وجود او و مالکیتش نسبت به آسمانها و زمین سخن مى‏گوید، مى‏فرماید: «پر برکت و زوال ناپذیر است کسى که مالک آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است مى‏باشد» (وَ تَبارَکَ الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما).
و بالاخره در ششمین و هفتمین توصیف مى‏افزاید: «آگاهى از قیام قیامت مخصوص ذات اوست، و همگى به سوى او باز گردانده مى‏شوید» (وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ).
بنابر این اگر خیر و برکتى مى‏خواهید از او بخواهید نه از بتها چرا که سرنوشت شما در قیامت به دست اوست، و مرجع شما در آن روز تنها خداست.
  
(آیه 86)- چه کسى قادر بر شفاعت است؟ در اینجا همچنان سخن در باره ابطال عقیده شرک و سر انجام تلخ مشرکان است، و با دلائل دیگرى بطلان اعتقاد آنها را آشکار مى‏سازد، نخست مى‏فرماید: اگر آنها به گمان شفاعت به سراغ این معبودان مى‏روند باید بدانند که «معبودانى که آنها غیر از خدا مى‏خوانند مالک و قادر بر هیچ گونه شفاعتى نیستند» (وَ لا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ).
ولى از آنجا که در میان معبودان آنها فرشتگان و مانند آنان وجود داشتند در ذیل آیه آنها را استثنا کرده، مى‏فرماید: «مگر کسانى که شهادت به حق داده‏اند» (إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ).
ولى چنان نیست که آنها براى هرکس، هر چند بت‏پرست و مشرک و منحرف از آیین توحید باشد شفاعت کنند، بلکه «آنها به خوبى مى‏دانند» براى چه کسى اجازه شفاعت دارند (وَ هُمْ یَعْلَمُونَ).
 
(آیه 87)- سپس از معتقدات خود مشرکان گرفته، به آنها پاسخ دندان شکن داده، مى‏گوید: «و اگر از آنها سؤال کنى چه کسى آنها را آفریده است؟ بطور مسلم مى‏گویند: اللّه»! (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ).
لذا در پایان آیه به عنوان ملامت و سرزنش مى‏گوید: «اکنون (که چنین است) چگونه از عبادت خدا به سوى غیر او باز گردانده و منحرف مى‏شوند»؟! (فَأَنَّى یُؤْفَکُونَ).
 
(آیه 88)- این آیه از شکایت پیامبر در پیشگاه خدا از این قوم لجوج و بى‏منطق سخن گفته، مى‏فرماید: «آنها چگونه از شکایت پیامبر (در پیشگاه خداوند) که مى‏گوید: پروردگارا! اینها قومى هستند که ایمان نمى‏آورند» غافل مى‏شوند؟ (وَ قِیلِهِ یا رَبِّ إِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا یُؤْمِنُونَ).
او مى‏گوید: من شب و روز با آنها سخن گفتم، از طریق بشارت و انذار وارد شدم، سرگذشت دردناک اقوام پیشین را براى آنها بر شمردم، و آنچه گفتنى بود، گفتم اما با این همه سخنان گرم من در قلب سرد آنها اثر نگذاشت و ایمان نیاوردند، تو مى‏دانى و آنها.
  
(آیه 89)- و در آخرین آیه به او دستور مى‏دهد: «اکنون (که چنین است) از آنها روى برگردان» (فَاصْفَحْ عَنْهُمْ).
در عین حال روى گردانى تو به معنى قهر و جدائى توأم با خشونت و پرخاشگرى نباشد بلکه «به آنها بگو: سلام بر شما» (وَ قُلْ سَلامٌ).
نه سلامى به عنوان دوستى و تحیت، بلکه به عنوان جدائى و بیگانگى.
این سلام در حقیقت شبیه سلامى است که در آیه 63 سوره فرقان آمده است: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» هنگامى که جاهلان آنها را (با سخنان زشت خود) مورد خطاب قرار دهند در پاسخ آنها مى‏گویند: سلام» سلامى که نشانه بى‏اعتنایى توأم با بزرگوارى است.
با این حال آنها را با جمله‏اى پرمعنى تهدید مى‏کند، تا گمان نکنند این جدائى و وداع دلیل بر آن است که خدا کارى با آنها ندارد، مى‏فرماید: «اما به زودى خواهند دانست» (فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ).
آرى! خواهند دانست چه آتش سوزان و عذاب دردناکى با لجاجتهاى خود براى خویشتن فراهم ساخته‏اند؟!

«پایان سوره زخرف»



پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس امامزاده روح الله علیه السلام