منبع: برگزیده ی تفسیر نمونه / آیت الله ناصر مکارم شیرازی
(آیه 77)- یک تفکر خرافى و انحرافى! بعضى از مردم معتقدند که ایمان و پاکى و تقوا با آنها سازگار نیست! و سبب مىشود که دنیا به آنها پشت کند، در حالى که با بیرون رفتن از محیط ایمان و تقوا، دنیا به آنها رو خواهد کرد، و مال و ثروت آنها زیاد مىشود! در عصر و زمان پیامبر- همچون عصر ما- افراد نادانى بودند که چنین پندار خطرناکى داشتند و یا لا اقل تظاهر به آن مىکردند.
قرآن در اینجا- به تناسب بحثى که قبلا پیرامون سر نوشت کفار و ظالمان بیان شد- از این طرز فکر و عاقبت آن سخن مىگوید.
نخست مىفرماید: «آیا دیدى کسى را که به آیات ما کافر شد، و گفت: مسلما اموال و فرزندان فراوانى نصیبم خواهد شد»! (أَ فَرَأَیْتَ الَّذِی کَفَرَ بِآیاتِنا وَ قالَ لَأُوتَیَنَّ مالًا وَ وَلَداً).
(آیه 78)- سپس قرآن به آنها چنین پاسخ مىگوید: «آیا او از اسرار غیب آگاه شده یا از خدا عهد و پیمانى در این زمینه گرفته است»؟! (أَطَّلَعَ الْغَیْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً).
کسى مىتواند چنین پیشگویى کند و رابطهاى میان کفر و دارا شدن مال و فرزندان قائل شود که آگاه بر غیب باشد، زیرا ما هیچ رابطهاى میان این دو نمىبینیم، و یا عهد و پیمانى از خدا گرفته باشد، چنین سخنى نیز بىمعنى است.
(آیه 79)- بعد با لحن قاطع اضافه مىکند: «این چنین نیست (هرگز کفر و بىایمانى مایه فزونى مال و فرزند کسى نخواهد شد) ما به زودى آنچه را مىگوید، مىنویسیم» (کَلَّا سَنَکْتُبُ ما یَقُولُ).
آرى! این سخنان بىپایه که ممکن است مایه انحراف بعضى از ساده لوحان گردد همه در پرونده اعمال آنها ثبت خواهد شد.
«و ما عذاب خود را بر او مستمر خواهیم داشت» عذابهایى پى در پى و یکى بالاى دیگر (وَ نَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذابِ مَدًّا). این مال و فرزندان که مایه غرور و گمراهى است، خود عذابى است مستمر براى آنها!
(آیه 80)- «و آنچه را او مىگوید (از اموال و فرزندان) از او به ارث مىبریم، و روز قیامت تک و تنها نزد ما خواهد آمد» (وَ نَرِثُهُ ما یَقُولُ وَ یَأْتِینا فَرْداً).
آرى! سر انجام همه این امکانات مادى را مىگذارد و مىرود و با دست تهى در آن دادگاه عدل پروردگار حاضر مىشود، در حالى که نامه اعمالش از گناهان سیاه و از حسنات خالى است.
(آیه 81)- این آیه به یکى دیگر از انگیزههاى این افراد در پرستش بتها اشاره کرده، مىگوید: «و آنها غیر از خدا معبودانى براى خود انتخاب کردهاند تا مایه عزّتشان باشد» (وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا). و براى آنها در پیشگاه خدا شفاعت کنند، و در مشکلات یاریشان دهند، اما چه پندار نادرست و خیال خامى؟
(آیه 82)- «هرگز چنین نیست (که آنها پنداشتند، نه تنها بتها مایه عزّتشان نخواهند بود، بلکه سر چشمه ذلت و عذابند، و به همین جهت) به زودى (یعنى در روز رستاخیز معبودها) منکر عبادت آنان خواهند شد (و از آنها بیزارى مىجویند بلکه) بر ضدّشان قیام مىکنند» (کَلَّا سَیَکْفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ یَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدًّا).
در حدیثى از امام صادق علیه السّلام نقل شده که: «روز قیامت معبودهایى را که جز خدا انتخاب کردند بر ضدّشان خواهند بود و از آنها و از عبادت کردنشان بیزارى مىجویند».
(آیه 83)- در اینجا از این حقیقت بحث مىشود که معبودها نه تنها مایه عزتشان نبودند بلکه مایه بد بختى و ذلتشان گشتند آیه مىگوید: «آیا ندیدى که ما شیاطین را به سوى کافران فرستادیم که آنها را در راه غلطشان تحریک، بلکه زیر و رو مىکند» (أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَى الْکافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا).
تسلط شیاطین بر انسانها یک تسلط اجبارى و ناآگاه نیست، بلکه این انسان است که به شیاطین اجازه ورود به درون قلب و جان خود مىدهد.
(آیه 84)- در این آیه روى سخن را به پیامبر (ص) کرده، مىگوید: «پس در باره آنها عجله مکن ما تمام اعمال آنها را دقیقا شماره و احصا مىکنیم» (فَلا تَعْجَلْ عَلَیْهِمْ إِنَّما نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا). و همه را براى آن روز که دادگاه عدل الهى تشکیل مىشود، ثبت و ضبط خواهیم کرد.
این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که منظور شمردن ایام عمر، بلکه نفسهاى آنهاست، یعنى مدت بقاء عمر آنها کوتاه است و تحت شماره و عدد مىباشد.
(آیه 85)- سپس مسیر نهایى «متقین» و «مجرمین» را در عباراتى کوتاه و گویا چنین بیان مىکند همه این اعمال را براى روزى ذخیره کردهایم که: «در آن روز پرهیز کاران را دسته جمعى (با عزت و احترام) بسوى خداوند رحمان، (و پاداشهاى او) محشور مىکنیم ...» (یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً).
امام صادق علیه السّلام مىفرماید: على علیه السّلام تفسیر این آیه را از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله جویا شد حضرتش فرمود: «اى على! وفد حتما به کسانى مىگویند که سوار بر مرکبند آنها افرادى هستند که تقوا و پرهیز کارى را پیشه ساختند، خدا آنها را دوست داشت و آنان را مخصوص خود گردانید، و از اعمالشان خشنود شد، و نام متقین بر آنها گذارد».
(آیه 86)- سپس مىگوید: در مقابل، «مجرمان را در حالى که تشنه کامند به سوى جهنم مىرانیم» (وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلى جَهَنَّمَ وِرْداً). همان گونه که شتران تشنه را به سوى آبگاه مىرانند، منتها در اینجا آبى نیست بلکه آتش است.
(آیه 87)- و اگر تصور کنند که در آنجا از طریق شفاعت مىتوانند به جایى برسند، باید بدانند که «آنها هرگز مالک شفاعت (در آنجا) نیستند» (لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ). نه کسى از آنها شفاعت مىکند، و به طریق اولى قادر بر آن نیستند که از کسى شفاعت کنند.
«مگر کسى که نزد خداوند رحمان عهد و پیمانى دارد» (إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً).
تنها این دستهاند که مشمول شفاعت شافعان مىشوند و یا مقامشان از این هم برتر است و توانایى دارند از گنهکارانى که لایق شفاعتند شفاعت کنند.منظور از عهد هر گونه رابطه با پروردگار و معرفت و اطاعت او، و همچنین ارتباط و پیوند با مکتب اولیاى حق، و هر گونه عمل صالح مىباشد.
(آیه 88)- خدا و فرزند داشتن! از آنجا که در آیات پیشین سخن از شرک و پایان کار مشرکان بود، در پایان بحث به یکى از شاخههاى شرک یعنى، اعتقاد به وجود فرزند براى خدا اشاره کرده، و زشتى این سخن را با قاطعترین بیان باز گو مىکند «و آنها گفتند: خداوند رحمان فرزندى براى خود انتخاب کرده»! (وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً).
نه تنها مسیحیان عقیده داشتند حضرت «مسیح»، فرزند حقیقى خداست که یهودیان نیز در باره «عزیر» و بت پرستان در باره «فرشتگان» چنین اعتقادى داشتند و آنها را دختران خدا مىپنداشتند.
(آیه 89)- آنگاه با لحنى کوبنده مىگوید: «راستى مطلب زشت و زنندهاى گفتید»! (لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئاً إِدًّا).
(آیه 90)- از آنجا که چنین نسبت ناروایى مخالف اصل توحید است، گویى تمام عالم هستى که بر پایه توحید بنا شده است از این نسبت ناروا در وحشت و اضطراب فرو مىروند.
لذا اضافه مىکند: «نزدیک است آسمانها به خاطر این سخن از هم متلاشى گردد و زمین شکافته شود و کوهها به شدت فرو ریزد»! (تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا).
(آیه 91)- باز براى تأکید و بیان اهمیت موضوع مىگوید: «به خاطر این که براى خداوند رحمان فرزندى ادعا کردند» (أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً).
(آیه 92)- اینها در حقیقت خدا را به هیچ وجه نشناختهاند و گر نه مىدانستند «هرگز براى خداوند رحمان، سزاوار نیست که فرزندى برگزیند» (وَ ما یَنْبَغِی لِلرَّحْمنِ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً).
انسان فرزند را براى یکى از چند چیز مىخواهد:
یا به خاطر این است که براى بقاء نسل خود نیاز به تولید مثل دارد. یا کمک و یار و یاورى مىطلبد یا از تنهایى وحشت دارد. اما هیچ یک از این مفاهیم در باره خدا معنى ندارد، نه قدرتش محدود است، نه حیات او پایان مىگیرد، نه ضعف و سستى در وجود او راه دارد و نه احساس تنهایى و نه نیاز.
(آیه 93)- به همین دلیل در این آیه مىگوید: «تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند بنده اویند» و سر بر فرمانش (إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا آتِی الرَّحْمنِ عَبْداً).
و با این که همه بندگان جان و دل بر کف او هستند، نیازى به اطاعت و فرمانبردارى آنها ندارد بلکه آنها هستند که نیازمندند.
(آیه 94)- «او همه آنها را شماره کرده و دقیقا تعداد آنها را مىداند» (لَقَدْ أَحْصاهُمْ وَ عَدَّهُمْ عَدًّا). یعنى هرگز تصور نکنید که با وجود این همه بندگان چگونه ممکن است حساب آنها را داشته باشد.
(آیه 95)- «و همه آنها روز رستاخیز تک و تنها در محضر او حاضر مىشوند» (وَ کُلُّهُمْ آتِیهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَرْداً).
بنابراین هم مسیح، هم عزیر، هم فرشتگان و هم تمامى انسانها مشمول این حکم عمومى او هستند با این حال چه نازیباست که فرزندى براى او قائل شویم و چه اندازه ذات پاک او را از اوج عظمت به پایین مىآوریم.
پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس امامزاده روح الله علیه السلام