سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 


منبع: برگزیده ی تفسیر نمونه / آیت الله ناصر مکارم شیرازی

(آیه 22)- به دنبال این درس بزرگ توحید و معاد به مقایسه‏اى در میان مؤمن و کافر پرداخته تا این حقیقت را روشن سازد که قرآن و وحى آسمانى نیز همچون دانه‏هاى باران است که بر سرزمین دلها نازل مى‏شود، همان گونه که تنها زمینهاى آماده از قطرات حیاتبخش باران منتفع مى‏شود تنها دلهائى از آیات الهى بهره مى‏گیرد که در سایه لطف او و خودسازى آمادگى و گسترش پیدا کرده است.
مى‏فرماید: «آیا کسى که خدا سینه‏اش را براى اسلام گشاده است و بر فراز مرکبى از نور الهى قرار گرفته» همچون کوردلان گمراه است؟! (أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ).
سپس مى‏افزاید: «واى بر آنها که قلبهائى سخت در برابر ذکر خدا دارند» (فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ).
نه مواعظ سودمند در آن مؤثر است، نه انذار و بشارت، نه آیات تکاندهنده قرآن آن را به حرکت در مى‏آورد.
آرى «آنها در گمراهى آشکارى هستند» (أُولئِکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ).
به دلهائى که در برابر نور حق و هدایت انعطافى از خود نشان نمى‏دهد، و نرم و تسلیم نمى‏گردد، و نور هدایت در آن نفوذ نمى‏کند «قلبهاى قاسیه» یا قساوتمند گفته مى‏شود، و در فارسى از قساوت به سنگدلى تعبیر مى‏کنیم. 
در روایتى مى‏خوانیم که پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله فرمود: «نشانه شرح صدر توجه به سراى جاوید، و جدا شدن از سراى غرور، و آماده گشتن براى استقبال از مرگ پیش از نزول آن است».
 
(آیه 23)- شأن نزول:
نقل کرده‏اند که: روزى جمعى از صحابه پیامبر صلّى اللّه علیه و اله که ملالت خاطرى پیدا کرده بودند عرض کردند: اى رسول خدا! چه مى‏شد حدیثى براى ما بیان مى‏کردى تا زنگار ملالت از دلهاى ما بزداید؟
در اینجا آیه نازل شد و قرآن را به عنوان «أَحْسَنَ الْحَدِیثِ» معرفى کرد.
تفسیر:
در آیات گذشته سخن از بندگانى در میان بود که مطالب را مى‏شنوند و بهترین آنها را برمى‏گزینند، در اینجا به همین مناسبت سخن از قرآن به میان مى‏آید تا ضمن تکمیل بحثهاى گذشته حلقه‏هاى توحید و معاد را با ذکر دلائل «نبوت» تکامل بخشد.
نخست مى‏گوید: «خداوند بهترین سخن را نازل کرده است» (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ).
سپس به شرح مزایاى قرآن پرداخته و ضمن بیان سه توصیف امتیازات بزرگ این کتاب آسمانى را شرح داده، مى‏فرماید: «کتابى است که آیاتش (در لطف و زیبائى و عمق و محتوا) همانند یکدیگر است» (کِتاباً مُتَشابِهاً).
منظور از «متشابه» در اینجا کلامى است که قسمتهاى مختلف آن با یکدیگر همرنگ و هماهنگ مى‏باشد، هیچ گونه تضاد و اختلافى در میان آن نیست، خوب و بد ندارد.
این درست بر خلاف کلمات انسانهاست که هر قدر در آن دقت شود هنگامى که گسترده و وسیع گردد خواه ناخواه اختلافات و تناقضها و تضادهائى در آن پیدا مى‏شود، بررسى آثار نویسندگان معروف و بزرگ اعم از نثر و نظم نیز گواه زنده این مطلب است.
سپس مى‏افزاید: ویژگى دیگر این کتاب این است که: «آیاتى مکرر دارد» با تکرارى شوق‏انگیز (مَثانِیَ). 
این تعبیر ممکن است اشاره به تکرار مباحث مختلف داستانها، سرگذشتها، مواعظ و اندرزها بوده باشد، اما تکرارى که هرگز ملالت‏آور نیست، بلکه شوق انگیز است و نشاط آفرین، و این یکى از اصول مهم فصاحت است.
بعد از این توصیف به آخرین ویژگى قرآن در این بحث یعنى مسأله نفوذ عمیق و فوق العاده آن پرداخته، مى‏گوید: «از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانى که از پروردگارشان مى‏ترسند مى‏افتد برون و درونشان نرم و متوجه ذکر خدا مى‏شود» (تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى‏ ذِکْرِ اللَّهِ).
چه ترسیم جالب و زیبائى از نفوذ عجیب آیات قرآن در دلهاى آماده، نخست در آن خوف و ترسى ایجاد مى‏کند، خوفى که مایه بیدارى و آغاز حرکت است، و ترسى که انسان را متوجه مسؤولیتهاى مختلفش مى‏سازد.
در مرحله بعد حالت نرمش و پذیرش سخن حق به او مى‏بخشد و به دنبال آن آرامش مى‏یابد.
در حدیثى از پیامبر صلّى اللّه علیه و اله نقل شده که فرمود: «هنگامى که بدن بنده‏اى از خوف خدا لرزان شود گناهش فرو مى‏ریزد همان گونه که برگ خشک از درختان».
در پایان آیه، بعد از بیان این اوصاف مى‏گوید: «این هدایت الهى است که هر کس را بخواهد با آن راهنمایى مى‏کند» (ذلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاءُ).
درست است که قرآن براى هدایت همگان نازل شده اما تنها حق طلبان و حقیقت جویان و پرهیزگاران از نور هدایتش بهره مى‏گیرند، و آنها که تاریکى تعصب و لجاجت بر روح آنها حکم فرماست نه تنها بهره‏اى از آن نمى‏گیرند، بلکه بر اثر عناد و دشمنى بر ضلالتشان افزوده مى‏شود.
لذا در دنبال این سخن مى‏فرماید: «و هر کس را خداوند گمراه سازد راهنمائى براى او نخواهد بود» (وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ).
ضلالتى که پایه‏هاى آن به دست خود او گذارده شده، و زیر بنایش بوسیله اعمال نادرستشان استحکام یافته، و به همین دلیل کمترین منافاتى با اصل اختیار و آزادى اراده انسانها ندارد.
  
(آیه 24)- در این آیه گروه ظالمان و مجرمان را با گروه مؤمنانى که وضع حالشان قبلا بیان شد مقایسه مى‏کند، تا در این مقایسه واقعیتها بهتر روشن گردد، مى‏فرماید: «آیا کسى که با صورت خود عذاب دردناک (الهى) را در روز قیامت دور مى‏سازد» همانند کسى است که هرگز آتش دوزخ به او نمى‏رسد (أَ فَمَنْ یَتَّقِی بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذابِ یَوْمَ الْقِیامَةِ).
حال ظالمان دوزخى در آن روز به گونه‏اى است که باید با صورت از خود دفاع کنند، چرا که دست و پاى آنها در غل و زنجیر است.
سپس در پایان آیه مى‏افزاید: در آن روز «به ظالمان گفته مى‏شود: بچشید آنچه را به دست مى‏آوردید» و انجام مى‏دادید! (وَ قِیلَ لِلظَّالِمِینَ ذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ).
آرى! فرشتگان عذاب این واقعیت دردناک را براى آنها بیان مى‏کنند که اینها همان اعمال شماست که در کنار شما قرار گرفته، و آزارتان مى‏دهد.
 
(آیه 25)- آنچه تاکنون گفته شد اشاره کوتاهى بود به عذابهاى دردناک آنان در قیامت و در این آیه سخن از عذاب دنیاى آنها مى‏گوید، مبادا تصور کنند که در این زندگى دنیا در امان خواهند بود، مى‏فرماید: «کسانى که قبل از آنها بودند نیز.
 (آیات ما را) تکذیب نمودند، و عذاب (الهى) از جائى که فکر نمى‏کردند به سراغشان آمد» (کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ).
 
(آیه 26)- در این آیه نشان مى‏دهد که عذاب دنیوى آنها تنها جنبه جسمانى نداشته، بلکه کیفر روانى نیز بوده است، مى‏فرماید: «خداوند خوارى را در زندگى این دنیا به آنها چشانید» (فَأَذاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْیَ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا).
آرى! اگر انسان گرفتار مصیبتى شود اما آبرومند و سر بلند جان بسپارد مهم نیست، مهم آن است که با خوارى و ذلت جان دهد، و با بى‏آبروئى و رسوائى گرفتار چنگال عذاب شود.
ولى با این همه «عذاب آخرت شدیدتر است اگر مى‏دانستند» (وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ). 
تعبیر به «اکبر» (بزرگتر) کنایه از شدت و سختى عذاب است.
 
(آیه 27)- قرآنى که هیچ کژى در آن نیست: در اینجا همچنان بحث از قرآن مجید و ویژگیهاى آن است و بحثهاى گذشته را در این زمینه تکمیل مى‏کند.
نخست از مسأله جامعیت قرآن چنین سخن مى‏گوید: «ما براى مردم در این قرآن از هر نوع مثلى زدیم» (وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ).
از سرگذشت دردناک ستمگران و سرکشان پیشین، از عواقب هولناک گناه، از انواع پندها و اندرزها، از اسرار خلقت و نظام آفرینش، از احکام و قوانین متقن، خلاصه هر چه براى هدایت انسانها لازم بود در لباس امثال براى آنها شرح دادیم.
 «شاید متذکر شوند» و از راه خطا به راه راست بازگردند (لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ).
 
(آیه 28)- سپس به توصیف دیگرى از قرآن پرداخته، مى‏گوید: «قرآنى است فصیح و خالى از هر گونه کجى و نادرستى» (قُرْآناً عَرَبِیًّا غَیْرَ ذِی عِوَجٍ).
در پایان آیه مى‏گوید: هدف از نزول قرآن با این همه اوصاف این بوده است که «شاید آنها (مردم) پرهیزکارى پیشه کنند» (لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ).
 
(آیه 29)- سپس قرآن به ذکر مثالى از این امثال پرداخته و سرنوشت موحد و مشرک را در قالب مثلى گویا و زیبا چنین ترسیم مى‏کند: «خداوند مثالى زده است:
مردى را که مملوک شریکانى است که در باره او پیوسته با هم به مشاجره مشغولند» (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِیهِ شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ). و هر کدام او را به کارى دستور مى‏دهد.
و از آن بدتر این که براى تأمین نیازهاى زندگى این یکى او را به دیگرى حواله مى‏دهد، و آن دیگر به این، و از این نظر نیز محروم و بیچاره و بى‏نوا و سرگردان است «و مردى که تنها تسلیم یک نفر است» (وَ رَجُلًا سَلَماً لِرَجُلٍ).
خط و برنامه او مشخص، صاحب اختیار او معلوم است، نه گرفتار تردید است و نه سرگردانى، نه تضاد و نه تناقض، با روحى آرام گام برمى‏دارد.
 «آیا این دو یکسانند»؟! (هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلًا).
و این گونه است حال «مشرک» و «موحد»: مشرکان در میان انواع تضادها و تناقضها غوطه‏ورند، هر روز دل به معبودى مى‏بندند، اما موحدان دل در گرو عشق خدا دارند، از تمام عالم او را برگزیده‏اند.
و در پایان آیه مى‏افزاید: «حمد مخصوص خداست» (الْحَمْدُ لِلَّهِ).
 «ولى بیشتر آنان نمى‏دانند» (بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ). و با وجود این دلائل روشن به خاطر حبّ دنیا و شهوات سرکش به حقیقت راه نمى‏برند.
 
(آیه 30)- به دنبال بحثى که در آیات گذشته پیرامون توحید و شرک بود در این آیه سخن از نتایج توحید و شرک در صحنه قیامت مى‏گوید.
نخست از مسأله «مرگ» که دروازه قیامت است شروع مى‏کند، و عمومیت قانون مرگ را نسبت به همه انسانها روشن ساخته، مى‏گوید: «تو مى‏میرى، و آنها نیز خواهند مرد»! (إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ).
آرى «مرگ» از مسائلى است که همه انسانها در آن یکسانند.
بعضى از مفسران گفته‏اند: دشمنان پیامبر صلّى اللّه علیه و اله انتظار مرگ او را مى‏کشیدند و خوشحال بودند که سر انجام او خواهد مرد! قرآن در این آیه به آنها پاسخ مى‏گوید که اگر پیامبر بمیرد آیا شما زنده مى‏مانید؟
 
(آیه 31)- سپس بحث را به دادگاه قیامت برده، مخاصمه بندگان را در صحنه محشر مجسّم مى‏کند، و مى‏فرماید: «سپس شما روز قیامت نزد پروردگارتان مخاصمه مى‏کنید» (ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ عِنْدَ رَبِّکُمْ تَخْتَصِمُونَ).
آیات بعد نشان مى‏دهد که این مخاصمه در میان پیامبران و مؤمنان از یک سو، و مشرکان و مکذبان از سوى دیگر خواهد بود.



پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس امامزاده روح الله علیه السلام