منبع: برگزیده ی تفسیر نمونه / آیت الله ناصر مکارم شیرازی
(آیه 112)- ولى نوح آنها را در اینجا فورا خلع سلاح کرد و «گفت: (وظیفه من دعوت همگان به سوى حق و اصلاح جامعه است) من چه مىدانم آنها چه کارى داشتهاند»؟! (قالَ وَ ما عِلْمِی بِما کانُوا یَعْمَلُونَ).
گذشته آنها هر چه بوده گذشته، مهم امروز است که دعوت رهبر الهى را «لبیک» گفتهاند و در مقام خود سازى بر آمدهاند.
(آیه 113)- اگر آنها در گذشته کار خوب یا بدى کردهاند «حساب آنها تنها با پروردگار من است اگر شما مىفهمیدید» و درک و تشخیص مىداشتید (إِنْ حِسابُهُمْ إِلَّا عَلى رَبِّی لَوْ تَشْعُرُونَ).
(آیه 114)- آنچه وظیفه من است این است که من پر و بال خود را براى همه حق جویان بگشایم «و من هرگز ایمان آورندگان را طرد نخواهم کرد» (وَ ما أَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنِینَ).
(آیه 115)- تنها وظیفه من این است که مردم را انذار کنم «من تنها انذار کنندهاى آشکارم» (إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُبِینٌ).
هر کس این هشدار مرا بشنود و از راه انحراف به صراط مستقیم، باز گردد پیرو من است، هر که باشد و در هر وضع مادى و شرایط اجتماعى.
(آیه 116)- نجات نوح و غرق مشرکان خود خواه: عکس العمل این قوم گمراه و لجوج در برابر نوح همان بود که همه زور گویان در طول تاریخ داشتند، و آن تکیه بر قدرت و زور و تهدید به نابودى بود «گفتند: اى نوح (بس است) اگر از این سخنان خوددارى نکنى (و فضاى جامعه ما را با گفتگوهایت تلخ و تاریک سازى) بطور قطع سنگباران خواهى شد»! (قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا نُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِینَ).
(آیه 117)- «نوح» که مىبیند این دعوت مستمر و طولانى با این منطق روشن و با آن همه صبر و شکیبایى جز در عده قلیلى تأثیر نگذارده، سر انجام شکایت به درگاه خدا مىبرد و ضمن شرح حال خود تقاضاى جدایى و نجات از چنگال این ستمگران بىمنطق مىکند.
«عرض کرد: پروردگارا! قوم من مرا تکذیب کردند» (قالَ رَبِّ إِنَّ قَوْمِی کَذَّبُونِ).
(آیه 118)- سپس عرض مىکند: اکنون که هیچ راهى براى هدایت این گروه باقى نمانده «پس میان من و آنها جدایى بیفکن» و میان ما خودت داورى کن (فَافْتَحْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ فَتْحاً).
سپس اضافه مىکند: «و من و مؤمنانى را که با من هستند نجات ده» (وَ نَجِّنِی وَ مَنْ مَعِیَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ).
(آیه 119)- در اینجا رحمت خداوند به یارى نوح و مجازات دردناکش به سراغ تکذیب کنندگان آمد چنانکه مىفرماید: «ما او و تمام کسانى را که با او بودند در آن کشتى که پر (از انسان و انواع حیوانات) بود رهایى بخشیدیم» (فَأَنْجَیْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ).
(آیه 120)- «سپس بقیه را غرق و نابود کردیم» (ثُمَّ أَغْرَقْنا بَعْدُ الْباقِینَ).
(آیه 121)- و در پایان این سخن، همان مىگوید که در پایان ماجراى موسى (ع) و ابراهیم (ع) بیان کرد.
مىفرماید: «در ماجراى نوح (و دعوت پیگیر و مستمر او، صبر و شکیبائیش، و سر انجام غرق و نابودى مخالفانش) آیت و نشانهاى است» براى همگان (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً).
«هر چند اکثر آنها ایمان نیاوردند» (وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ).
بنا بر این تو اى پیامبر! از اعراض و سر سختى مشرکان قومت نگران مباش، ایستادگى به خرج ده! که سر نوشت تو و یارانت سر نوشت نوح و یاران اوست، و سر انجام گمراهان همان سر انجام شوم غرق شدگان است.
(آیه 122)- و بدان «پروردگار تو شکستناپذیر و رحیم است» (وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ).
رحمتش ایجاب مىکند که به آنها فرصت کافى و مهلت دهد و اتمام حجت کند، و عزتش سبب مىشود که سر انجام تو را پیروز و آنها را مواجه با شکست نماید.
(آیه 123)- جنایات و اعمال بىرویه قوم عاد: اکنون نوبت به قوم «عاد» و پیامبرشان «هود» مىرسد که گوشهاى از زندگى و سر نوشت آنها و درسهاى عبرتى را که در آن نهفته است ضمن هیجده آیه بیان مىکند.
نخست مىفرماید: «قوم (سر کش) عاد فرستادگان خدا را تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِینَ).
گر چه آنها تنها هود را تکذیب کردند اما چون دعوت هود دعوت همه پیامبران بود در واقع همه انبیا را تکذیب کرده بودند.
(آیه 124)- بعد از ذکر این اجمال به تفصیل پرداخته، مىگوید: «در آن هنگام که برادرشان هود گفت، آیا تقوا پیشه نمىکنید»؟ (إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَ لا تَتَّقُونَ).
او در نهایت دلسوزى و مهربانى همچون یک «برادر» آنها را به توحید و تقوا دعوت کرد و به همین دلیل کلمه «اخ» (برادر) بر او اطلاق شده است.
(آیه 125)- سپس افزود: «من براى شما فرستاده امینى هستم» (إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ).
سابقه زندگى من در میان شما گواه این حقیقت است که هرگز راه خیانت نپوییدم و جز حق و صداقت در بساط نداشتم.
(آیه 126)- باز تأکید مىکند اکنون که چنین است و شما هم به خوبى آگاهید «پس تقواى الهى پیشه کنید و از من اطاعت نمایید» که اطاعتم اطاعت خداست (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ).
(آیه 127)- و اگر فکر مىکنید من سوداى مال در سر مىپرورانم و اینها مقدمه رسیدن به مال و مقامى است بدانید «من (کوچکترین) اجرى در برابر این دعوت از شما نمىخواهم» (وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ).
«اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالمیان است» (إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلى رَبِّ الْعالَمِینَ).
همه برکات و نعمتها از اوست و من اگر چیزى مىخواهم از او مىخواهم، که پروردگار همه ما اوست.
(آیه 128)- قرآن در این بخش از سر گذشت هود و قوم عاد بر چهار قسمت تکیه کرده است: نخست محتواى دعوت هود که در ضمن آیات گذشته خواندیم.
سپس به انتقاد از کژیها و اعمال نادرست آنها پرداخته و سه موضوع را به آنها یاد آورى مىکند، مىگوید: «آیا شما بر هر مکان مرتفعى نشانهاى از روى هوى و هوس مىسازید»؟! (أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ).
این قوم متمکن و ثروتمند براى خود نمایى و تفاخر بر دیگران بناهایى بر نقاط مرتفع کوهها و تپهها، (همچون برج و مانند آن) مىساختند که هیچ هدف صحیحى براى آن نبود جز این که توجه دیگران را به آن جلب کنند و قدرت و نیروى خود را به رخ سایرین بکشند.
(آیه 129)- بار دیگر به انتقاد دیگرى از آنها پرداخته، مىگوید: «شما قصرها و قلعههاى زیبا و محکم مىسازید، آن چنان که گویى در دنیا جاودانه خواهید ماند» (وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ). آرى! چنین ساختمانهاى غفلتزا و غرور آفرین مسلما مذموم است.
در حدیثى از پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله مىخوانیم که فرمود: «هر بنایى در روز قیامت وبال صاحب آن است، مگر آن مقدار که انسان از آن ناگزیر است»!
(آیه 130)- سپس به انتقاد دیگر در رابطه با بىرحمى قوم عاد به هنگام نزاع و جدال پرداخته، مىگوید: «شما به هنگامى که کسى را مجازات مىکنید از حد تجاوز کرده و همچون جباران کیفر مىدهید» (وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ).
ممکن است کسى کارى کند که مستوجب عقوبت باشد، اما هرگز نباید قدم از جاده حق و عدالت فراتر نهید.
این سه آیه نشان مىدهد که آن چنان عشق دنیا بر آنها مسلط شده بود که از راه و رسم بندگى خارج شده و در دنیا پرستى غرق بودند.
(آیه 131)- بعد از بیان این انتقادهاى سهگانه بار دیگر آنها را به تقوا دعوت کرده، مىگوید: «اکنون که چنین است تقوا پیشه کنید و از خدا بترسید و دستور مرا اطاعت نمایید» (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ).
(آیه 132)- سپس به بخش سوم از بیان هود مىرسیم که تشریح نعمتهاى الهى بر بندگان است، تا از این راه، حس شکر گزارى آنها را تحریک کند، شاید به سوى خدا آیند.
و در این زمینه از روش اجمال و تفصیل که براى دلنشین کردن بحثها بسیار مفید است استفاده مىکند، نخست روى سخن را به آنها کرده، مىگوید: «و از خدایى بپرهیزید که شما را به نعمتهایى که مىدانید امداد کرد» و بطور مداوم و منظم آنها را در اختیار شما نهاد (وَ اتَّقُوا الَّذِی أَمَدَّکُمْ بِما تَعْلَمُونَ).
(آیه 133)- سپس بعد از این بیان کوتاه به شرح و تفصیل آن پرداخته، مىگوید:
«شما را به چهار پایان و پسران (لایق و برومند) امداد کرد» (أَمَدَّکُمْ بِأَنْعامٍ وَ بَنِینَ).
(آیه 134)- بعد مىافزاید: «و باغهاى خرم و سر سبز و چشمههاى آب جارى» در اختیارتان قرار دادیم (وَ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ).
و به این ترتیب زندگى شما را هم از نظر نیروى انسانى، هم کشاورزى و باغدارى، و هم دامدارى و وسائل حمل و نقل پربار ساختیم، ولى چه شد که بخشنده این همه نعمتها را فراموش کردید، شب و روز بر سر سفره او نشستید و او را نشناختید.
(آیه 135)- سپس به آخرین مرحله از سخنانش پرداخته و آنها را به کیفر الهى تهدید و انذار کرده، مىگوید: اگر کفران کنید «من بر شما از عذاب روز بزرگ مىترسم» (إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ).
روزى که نتیجه آن همه ظلم و ستم و غرور و استکبار و هوى پرستى و بیگانگى از پروردگار را با چشم خود خواهید دید.
(آیه 136)- ما را اندرز مده که در ما اثر نمىکند! در آیات پیشین گفتگوهاى پر مغز پیامبر دلسوز، «هود» را با قوم سر کش «عاد» دیدیم، اکنون پاسخهاى نامعقول و موذیانه آن قوم را بررسى کنیم.
قرآن مىگوید: «آنها [- قوم عاد] گفتند: (بیهوده خود را خسته مکن) براى ما تفاوت نمىکند چه ما را انذار کنى یا نکنى» در دل ما کمترین اثرى نخواهد گذارد! (قالُوا سَواءٌ عَلَیْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْواعِظِینَ).
پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس امامزاده روح الله علیه السلام